کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درترنجیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درترنجیدن
لغتنامه دهخدا
درترنجیدن . [ دَ ت ُ رُ دَ ] (مص مرکب ) ترنجیدن . درهم کشیده شدن . فشرده شدن . دارای چین و شکنج شدن . اقرعفاف . تقرعف . تقفع. تکربش . تکفت . تَکَوّی . تمعز. کَزازة. کُزوزة. کَصیص . کَنبَثَة. (منتهی الارب ): استقفاف ؛ درترنجیدن و خشک شدن از پیری . اقر...
-
جستوجو در متن
-
استنشاط
لغتنامه دهخدا
استنشاط. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) درترنجیدن و فراهم شدن پوست .
-
اقرعفاف
لغتنامه دهخدا
اقرعفاف . [ اِ رِ ] (ع مص ) درترنجیدن . (منتهی الارب ). ورترنجیدن . (ناظم الاطباء). تقبض . (از اقرب الموارد).
-
تقرعف
لغتنامه دهخدا
تقرعف . [ ت َ ق َ ع ُ ] (ع مص ) درترنجیدن و گرفته شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تقبض (اقرب الموارد).
-
کنبثة
لغتنامه دهخدا
کنبثة. [ کَم ْ ب َ ث َ ] (ع مص ) درترنجیدن . درشت و درترنجیده شدن و منقبض شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بخیل گشتن . (ناظم الاطباء).
-
تمعز
لغتنامه دهخدا
تمعز. [ ت َ م َع ْ ع ُ ] (ع مص ) درترنجیدن و آژنگ ناک شدن روی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
استقفاف
لغتنامه دهخدا
استقفاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) درترنجیدن و خشک شدن از پیری . (منتهی الارب ). واهم آمدن پیر. (تاج المصادر بیهقی ). فراهم آمدن پیر.
-
تکربش
لغتنامه دهخدا
تکربش . [ ت َ ک َ ب ُ ] (ع مص ) یرا گرفتن و درترنجیدن اندام . (منتهی الارب ) (آنندراج ).تشنج جلد. (از اقرب الموارد). و رجوع به یرا شود.
-
تکعبش
لغتنامه دهخدا
تکعبش . [ ت َ ک َ ب ُ ] (ع مص ) درترنجیدن پوست و یرا گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تکربش . (از اقرب الموارد). رجوع به تکربش شود.
-
تکنبث
لغتنامه دهخدا
تکنبث . [ ت َ ک َ ب ُ ] (ع مص ) درترنجیدن و منقبض شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تقبض مرد. (از اقرب الموارد).
-
تقفع
لغتنامه دهخدا
تقفع. [ ت َ ق َف ْ ف ُ] (ع مص ) درترنجیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تقبض . (اقرب الموارد). رجوع به تقبض شود.
-
کرش
لغتنامه دهخدا
کرش . [ ک َ رَ ] (ع مص ) درترنجیدن پوست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رسیدن آتش به پوست و جمع شدن و منقبض شدن . (از اقرب الموارد). || با گروه شدن پس از تنهایی . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تکفت
لغتنامه دهخدا
تکفت . [ ت َ ک َف ْ ف ُ ] (ع مص ) درترنجیدن و منقبض شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تقبض جامه . شتاب کردن مرغ در پریدن و تقبض در آن . || شتافتن در مسیر خود. (از اقرب الموارد).
-
تکوی
لغتنامه دهخدا
تکوی . [ ت َ ک َوْ وی ] (ع مص ) در تنگ جای در آمدن و درترنجیدن و منقبض شدن در آن . || گرم شدن از گرمی اندام کسی ، یقال : تکوی بامراته ؛ اذا تدفی و اصطلی بحرارة جسدها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).