کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دربدری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دربدری
لغتنامه دهخدا
دربدری . [ دَ ب ِ دَ ] (حامص مرکب ) دربدربودن . صفت و حالت دربدر. آوارگی . پریشانی . نداشتن جا و محل اقامت ثابت از خود. بی خانمانی . و رجوع به دربدر شود.
-
جستوجو در متن
-
کوچه گردی
لغتنامه دهخدا
کوچه گردی . [ چ َ / چ ِ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل و حالت کوچه گرد. محله گردی . (فرهنگ فارسی معین ).- امثال : یا کوچه گردی می شود یا خانه داری ؛ به سرزنش به زنانی که بسیار به مهمانی و گردش روند، گویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).|| طوافی . || خانه بدوش...
-
سگ پاسوخته
لغتنامه دهخدا
سگ پاسوخته . [ س َ گ ِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هرزه گرد و دربدر. (رشیدی ). چون پای سگ میسوزد یک جا قرار نمیگیرد مضطربانه اینطرف و آن طرف میدود و از این جا بر شخص هرزه گرد و دربدری اطلاق آن کنند. (آنندراج ) : رنگ بیابان چو شد افروخته شیر د...
-
بی سامانی
لغتنامه دهخدا
بی سامانی . (حامص مرکب ) بی نظمی . بی انتظامی . (یادداشت مؤلف ). بی ترتیبی . بی نظامی . خلل . اختلال . (یادداشت مؤلف ). || بی معیشتی . درویشی و مفلسی . (ناظم الاطباء). بی ساز وبرگی . || بی خانمانی . دربدری : ور به بسطام شدن نیز ز بی سامانیست پس سرا...
-
تاس
لغتنامه دهخدا
تاس . (اِخ ) شاعر مشهور ایتالیا که در «سورانت » ایتالیا بسال 1554 م . متولد شد و اثر معروفش «بیت المقدس (اورشلیم ) آزادشده » است که در آن وقایع جنگهای صلیبی را بطور ماهرانه ای تصویر نموده . این اثر بزرگ یکی از آثار مهم ادبی است و فصاحت و بلاغتش بدرجه...
-
خانه بدوش
لغتنامه دهخدا
خانه بدوش . [ ن َ / ن ِ ب ِ ] (ص مرکب ) مسافر. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || فقیر. بی خانمان . پریشان حال . آواره . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). کنایه از مفلس که خانه و اسباب زندگانی نداشته باشد و هر جاکه شب رسد بخوابد. (ا...
-
روسو
لغتنامه دهخدا
روسو. [ س ُ ] (اِخ ) ژان ژاک روسو. نویسنده و متفکر مشهور فرانسوی و یکی از کسانی که در انقلاب فرانسه و ظهور سبک رمانتیسم مؤثر بوده است . وی در سال 1712 میلادی در شهر ژنو متولد شد مادرش زود از دنیا رفت و پدرش که ساعت ساز بود نتوانست از او نگاهداری کند...
-
دانته
لغتنامه دهخدا
دانته . [ ت ِ ] (اِخ ) ایطالیائی یا دانته آلیگیئری . از شاعران بزرگ ایتالیا و مولداو فلورنس است (1265 -1321 م .). دانتی . دانته از شاعران بزرگ ایتالیا و بعقیده ٔ گروهی از نقادان بصیر اروپا یکی از سه تن شاعر بزرگ عالم است (دو تن دیگر بعقیده ٔ این گروه...
-
کاپادوکیه
لغتنامه دهخدا
کاپادوکیه . [ دُ ی ِ ] (اِخ ) قبادوقیه . قبادوقیا. کاپادس . کاپادوس . کاپادوکیه . کاپادوکیه یونانی شده ٔ «کَت پ َ توک َ» پارسی قدیم است و داریوش اول در کتیبه های بیستون و نقش رستم و تخت جمشید این مملکت را چنین نامیده . کاپادوکیه در قسمت شرقی آسیای صغ...
-
پنت
لغتنامه دهخدا
پنت . [ پ ُ ] (اِخ ) نام ولایت شمالی آسیای صغیر بر کنار پونتوکسن دریای سیاه (بحر اسود) و آن را به لاطینی پنتوس (بنطس عربی ) می گفتند. دولتی در آن سرزمین در عهد قدیم تشکیل شد که به دولت پنت معروف است ایرانیان در عصر داریوش از این سرزمین ایالتی (خشترپا...