کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دربانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دربانی
لغتنامه دهخدا
دربانی . [ دَ ] (حامص مرکب ) شغل و منصب نگهبانی در و قاپوچی گری . (ناظم الاطباء).دربان بودن . بِوابَت . حِجابَت . حِجبَة : وگر فغفور چینی را دهد منشور دربانی به سنباده حروفش را بسنباند در احداقش . منوچهری .یهودآسا غیاری دوز بر کتف مسلمانان اگرشان بر ...
-
جستوجو در متن
-
حجبة
لغتنامه دهخدا
حجبة. [ ح ِ ب َ ] (ع مص ) حاجبی و دربانی و حجابت . (آنندراج ). پرده داری . (ناظم الاطباء). حاجبی . || دربانی . بوابی . حدادی .
-
استحجاب
لغتنامه دهخدا
استحجاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) به دربانی گرفتن کسی را. حجابت از او خواستن . (منتهی الارب ).
-
بوابة
لغتنامه دهخدا
بوابة. [ ب ِ ب َ ] (ع اِمص ) دربانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
متبوب
لغتنامه دهخدا
متبوب . [ م ُ ت َ ب َوْ وِ ] (ع ص ) دربان گیرنده . (آنندراج ). دربان دار و دارای دربان . (ناظم الاطباء). || آن که دربانی می کند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
سدن
لغتنامه دهخدا
سدن . [ س َ ] (ع مص ) خدمت کردن کعبه را یا بتخانه را و دربانی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خدمت کردن کعبه . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). || فروهشتن جامه یا پرده را. (منتهی الارب ).
-
سدانة
لغتنامه دهخدا
سدانة. [ س ِ ن َ ] (ع مص ) خدمت کردن کعبه را یا بتخانه را. (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ). پرده داری . (دستوراللغة). || دربانی نمودن . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
سنباندن
لغتنامه دهخدا
سنباندن . [ سُم ْ دَ ] (مص ) بزور جای دادن چیزی را در چیزی . سوراخ کردن و سفتن . سودن : اگر فغفور چینی را دهد منشور دربانی بسنباده حروفش را بسنبانددر احداقش . منوچهری .چو دارد دشنه ٔ پولاد را پاس بسنباند زره ور باشد الماس .نظامی .
-
صیرفی هندی
لغتنامه دهخدا
صیرفی هندی . [ رَ ی ِ هَِ ] (اِخ ) قاضی بود و مداحی سلطان فیروزشاه را نموده . این دو بیت از اوست :گرفت مشرق و مغرب ز فرّ یزدانی چو آفتاب جهانگیر تیغ سلطانی شه مظفر فیروزشه که بر در اوست ستاده قیصر و خاقان به رسم دربانی .(مجمعالفصحاء ج 1 ص 314).
-
باب الذهب
لغتنامه دهخدا
باب الذهب . [ بُذْ ذَ هََ ] (اِخ ) یکی از ده دروازه ٔ قصرالمعزلدین اﷲ بقاهره : ... و این حرم را ده دروازه است بر روی زمین هر یک را نامی بدین تفصیل غیراز آنکه در زیر زمین است : باب الذهب .... (سفرنامه ٔ ناصرخسرو چ برلین ص 62).آن خداوند که صد شکر کند ق...
-
حجابت
لغتنامه دهخدا
حجابت . [ ح ِ ب َ ] (ع مص ) شغل حاجب . بوابی . خطه ٔ حاجب . مرتبتی از مراتب خدمتگزاران پادشاهی . پرده داری . سدانت . || دربانی . حجابت کعبه ؛ سدانت آن . قال افمن اهل الحجابة انت قال لا. (انساب سمعانی ورق 8). || بازداشتن . (دستور اللغة ادیب نطنزی ) (د...
-
بانی
لغتنامه دهخدا
بانی . (پسوند) (از: بان پسوند حفاظت + ی حاصل مصدر) این ترکیب تنها بکار نرود و بلکه «بان » به آخر اسامی درآید و اسم مرکب سازد و سپس یاء به آن اضافه شودو معنی مصدری و غیره بدان دهد چون : آس بانی ، آسیابانی ، اشتربانی ، بادبانی ، باغبانی ، پاسبانی ، پال...
-
بربسته
لغتنامه دهخدا
بربسته . [ ب َ ب َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) جماد در مقابل بررسته بمعنی نبات و روئیدنی . غیرقابل نمو. (ناظم الاطباء). نقیض بررسته است و آن چیزی را گویند که روح نباتی در وی اثر نکند و نشو و نما نتواند کرد و زیاده از آنچه هست نتواند شد مانند بعضی از جما...
-
چندال
لغتنامه دهخدا
چندال . [ چ َ ] (اِ) شخصی است که نجاستهاو پلیدیها را پاک کند، و او را بعربی «کناس » و در هند «حلال خور» گویند. (برهان ). بزبان هندی معنی اصلی آن فرومایه ترین مردم است که اکثر بپاسداری و نگاهبانی قریه ها و مواضع مأمور باشند و در اصل شیوه آنها خوکبانی...