کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دراینده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دراینده
لغتنامه دهخدا
دراینده . [ دَ ی َ دَ / دِ ] (نف ) نعت فاعلی از دراییدن . سراینده .گوینده . آوازکننده . (برهان ) (آنندراج ) : دراینده هر سو درای شترز بانگ تهی مغز را کرده پر.نظامی .
-
واژههای مشابه
-
درآینده
لغتنامه دهخدا
درآینده . [ دَ ی َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) نعت فاعلی از درآمدن . داخل شونده . واردشونده .بدرون آینده . داخل . (دهار). سالک . میخَط. (منتهی الارب ). وارد. (دهار). هادف . (منتهی الارب ) : خورشید سپهر و کرم و جود و سخائی نور تو درآینده ز هر روزن و هر در. س...
-
واژههای همآوا
-
درآینده
لغتنامه دهخدا
درآینده . [ دَ ی َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) نعت فاعلی از درآمدن . داخل شونده . واردشونده .بدرون آینده . داخل . (دهار). سالک . میخَط. (منتهی الارب ). وارد. (دهار). هادف . (منتهی الارب ) : خورشید سپهر و کرم و جود و سخائی نور تو درآینده ز هر روزن و هر در. س...
-
جستوجو در متن
-
کارع
لغتنامه دهخدا
کارع . [رِ ] (ع ص ) درآینده ٔ در آب . (منتهی الارب ). درآینده ٔدر آب ، خواه آب بنوشد و یا ننوشد. (ناظم الاطباء).
-
درا
لغتنامه دهخدا
درا. [ دَ ] (نف مرخم ) مخفف دراینده . و آن بیشتر به صورت ترکیب آید، چنانکه : خام درا.هرزه درا. یافه درا. یاوه درا. رجوع به دراینده شود.
-
متدهکم
لغتنامه دهخدا
متدهکم . [ م ُ ت َ دَ ک ِ ] (ع ص ) درآینده در کار سخت . (آنندراج ). در کار سخت درآینده . (ناظم الاطباء). || بناخواست درآینده در چیزی . || متکبر و گستاخ و بی ادب و ستمگر و جابر. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تدهکم شود.
-
ضاوی
لغتنامه دهخدا
ضاوی . (ع ص ) مرد درآینده در شب . (منتهی الارب ). || (اِخ ) نام اسبی است .
-
موغل
لغتنامه دهخدا
موغل . [ غ ِ ] (ع ص ) به شتاب درآینده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
مصب
لغتنامه دهخدا
مصب . [ م ُ ص ِب ب ] (ع ص ) در نشیب درآینده . (آنندراج ).
-
اشجغ
لغتنامه دهخدا
اشجغ. [ اَ ج َ ] (ع ص ) شتر پیش درآینده . (منتهی الارب ).
-
مزدلف
لغتنامه دهخدا
مزدلف . [ م ُ دَ ل ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ازدلاف ، پیشی نماینده و پیش درآینده . رجوع به ازدلاف شود. نزدیک گردنده . نزدیکی جوینده . (آنندراج ). نزدیک شونده و پیش درآینده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
مغیل
لغتنامه دهخدا
مغیل . [ م ُ غ َی ْ ی َ ] (ع ص ) مرد ثابت در غیل و در جنگل پاینده و درآینده . (منتهی الارب ). مرد پاینده ٔ در غیل و جنگل و درآینده ٔ در آن . (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد).