کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دراندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دراندن
لغتنامه دهخدا
دراندن . [ دَ دَ ] (مص ) پاره کردن .بردراندن . بیشتر در تداول عوام ، دریدن : بانگ او کوه بلرزاند چون شنه ٔ شیرسم او سنگ بدراند چون نیش گراز. منوچهری .بمیراند آتش فتنه ها را و خراب کند علامتهای آنراو براندازد آثار آن را و بدراند پرده های آنرا. (تاریخ ...
-
واژههای مشابه
-
چشم دراندن
لغتنامه دهخدا
چشم دراندن . [چ َ / چ ِ دَ دَ ] (مص مرکب ) چشم چهار کردن . چشم پنگان کردن . رجوع به چشم و چشم درنده و چشم دریده شود.
-
جستوجو در متن
-
بردراندن
لغتنامه دهخدا
بردراندن . [ ب َ دَ دَ ] (مص مرکب ) دراندن : زهره ٔ دشمنان بروز نبردبردرانی چو شیر سینه ٔ رنگ . فرخی .بردران ای دل تو ایشان را مایست پوستشان برکن کشان جز پوست نیست . مولوی .رجوع به دراندن شود.
-
زهره
لغتنامه دهخدا
زهره . [ زَ رَ / رِ ] (اِ) پوستی باشد پرآب که بر جگر آدمی و حیوانات دیگر چسبیده است . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). و به عربی مراره گویند.(انجمن آرا) (آنندراج ). و با لفظ بافتن و شکافتن مستعمل است . (از آنندراج ). پوستی باشد کیسه مانند که درآن آب ...
-
چشم
لغتنامه دهخدا
چشم . [ چ َ /چ ِ ] (اِ) معروفست که عرب «عین » گویند. (برهان ). ترجمه ٔ عین . (آنندراج ).آن جزء از بدن انسان و حیوان که بر بالای آن ابرو جا گرفته و آلت دیدنست . (فرهنگ نظام ). عضو آلی مدرک رنگها. عین و آلت ابصار و دیده و چشم که آلت ابصار باشد عبارت اس...