کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درازقامت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درازقامت
لغتنامه دهخدا
درازقامت . [ دِ م َ ] (ص مرکب ) که قامتی دراز دارد. طویل القامه . بلندبالا. اءَمطی ّ. عِلیان .قِیاق . هِرطال . (منتهی الارب ) : مردی بود درازقامت . (مجمل التواریخ و القصص ). عَنطَبول ؛ زن درازقامت درشت . لَهیف ؛ درازقامت درشت . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
هرطال
لغتنامه دهخدا
هرطال . [ هَِ ] (ع ص ) درازقامت . (منتهی الارب ).
-
عردل
لغتنامه دهخدا
عردل . [ ع َ دَ ] (ع ص ) سخت درشت و درازقامت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
هراجیل
لغتنامه دهخدا
هراجیل .[ هََ ] (ع ص ، اِ) مردمان درازقامت . || شتران آگنده گوشت فربه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
قمدر
لغتنامه دهخدا
قمدر. [ ق َ دَ ] (ع ص ) درازقامت . (منتهی الارب ). طویل . (اقرب الموارد).
-
عنطبول
لغتنامه دهخدا
عنطبول . [ ع َ طَ ] (ع ص ) زن درازقامت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
عناهج
لغتنامه دهخدا
عناهج . [ ع ُ هَِ ] (ع ص ) درازقامت . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). طویل . ج ، عَناهج . (اقرب الموارد).
-
معمد
لغتنامه دهخدا
معمد. [ م ُ م َ ] (ع ص ) درازقامت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
اثائث
لغتنامه دهخدا
اثائث . [ اَ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَث ّ و اَثیث . || زنان پرگوشت یا درازقامت تمام خلقت .
-
عطبول
لغتنامه دهخدا
عطبول . [ ع ُ ] (ع ص ) به معنی عُطبل است . (از منتهی الارب ). به معنی عطبل است ، و گویند عطبول زن درازقامت و تمام خلقت است . (از اقرب الموارد). و در صفت پیغمبر (ص ) گفته اند که لم یکن یعطبول و لاقصیر؛ که منظور از عطبل ، درازقامت و درازگردن است و گوین...
-
عمیمة
لغتنامه دهخدا
عمیمة. [ ع َ م َ ] (ع ص ) جاریة عمیمة؛ دختر درازقامت . نخلة عمیمة، کذلک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زن تام الخلقه و درازقامت . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). خرمابن دراز. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). ج ، عُم ّ.
-
نغط
لغتنامه دهخدا
نغط. [ ن ُ غ ُ ] (ع ص ، اِ) مردم درازبالا . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد درازقامت . (از متن اللغة). واحد آن ناغط. (از اقرب الموارد). رجوع به ناغط شود.
-
کشیده اندام
لغتنامه دهخدا
کشیده اندام . [ ک َ /ک ِ دَ / دِ اَ ] (ص مرکب ) بلندبالا. بلندقامت . قدبلند. درازقامت . قامت رسا. آخته بالا. قامت کشیده . کشیده قد.(یادداشت مؤلف ). رجوع به ترکیبات ذیل کشیده شود.
-
کشیده بالا
لغتنامه دهخدا
کشیده بالا. [ ک َ / ک ِ دَ / دِ ] (ص مرکب ) درازبالا. درازقد. طویل القامه . (ناظم الاطباء). درازقامت . (آنندراج ). بلندقد. (یادداشت مؤلف ). ممشوق . (حبیش تفلیسی ). رشیق . آخته بالا. رساقامت . رجوع به ترکیبات ذیل کشیده شود.