کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دراززنخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دراززنخ
لغتنامه دهخدا
دراززنخ . [ دِ زَ ن َ ] (ص مرکب ) آنکه چانه و زنخ کشیده و دراز دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا). أذقن . ذَقناء: سَلجَم ؛ سر دراززنخ . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
ذقناء
لغتنامه دهخدا
ذقناء. [ ذَ ] (ع ص ) زن دراززنخ . تأنیث اذقن . ج ،ذُقن .
-
اذقن
لغتنامه دهخدا
اذقن . [ اَ ق َ ] (ع ص ) مرد دراززنخ . || زن کژشرم . || ناقه ای که رخت و بار آن کج شده باشد. مؤنث : ذَقْناء. ج ، ذُقن .
-
ادلم
لغتنامه دهخدا
ادلم . [ اَ ل َ ] (ع ص ) سیاه ، از مردم و خر و جز آن . پوست سیاه . || مرد دراز و سیاه . (مهذب الاسماء). || مرد دراززنخ . (مهذب الاسماء). درازچانه . || بزرگ لب . مؤنث : دَلْماء. ج ، دُلم .