کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
درازبالا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
درازبالا
لغتنامه دهخدا
درازبالا. [ دِ ] (ص مرکب ) درازبالای . دراز قد. طویل القامه . آنکه قدی دراز دارد.بلندقد. آخته بالا. کشیده بالا. قددراز. اُسحَلان . أسقف . أسنع. أشجع. أشفع. اَعَم ّ. جُخدُب . جَسرَب . ساطی . سَرجَم . سَرَعرَع . سِرناف . سَطیع. سَفَلَّج . سَکب .سَل...
-
جستوجو در متن
-
شنعاب
لغتنامه دهخدا
شنعاب . [ ش ِ ] (ع ص ) مرد درازبالا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
هیقمانی
لغتنامه دهخدا
هیقمانی . [ هََق ُ نی ی ] (ع ص ) درازبالا. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سرجم
لغتنامه دهخدا
سرجم . [ س َ ج َ ] (ع ص ) درازبالا. (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
سنطیل
لغتنامه دهخدا
سنطیل . [ س َ ](ع ص ) درازبالا. (آنندراج ). طویل . (اقرب الموارد).
-
قلهبان
لغتنامه دهخدا
قلهبان . [ ق َ هََ ](ع ص ) مرد درازبالا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
اشفع
لغتنامه دهخدا
اشفع. [ اَ ف َ ] (ع ص ) مرد درازبالا. (منتهی الارب ).
-
ذفر
لغتنامه دهخدا
ذفر. [ ذِ ف ِ / ف َرر ] (ع ص ،اِ) شتر بزرگ ذفری و سخت شدید. || بزرگ خلقت . || چابک . || درازبالا. || تمام بدن . یا جوان چابک درازبالا و تمام بدن .
-
عطلس
لغتنامه دهخدا
عطلس . [ ع َ طَل ْ ل َ ] (ع ص ) درازبالا. (منتهی الارب ). طویل . (اقرب الموارد).
-
سپیدگونه
لغتنامه دهخدا
سپیدگونه . [ س َ / س ِ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) سپیدرنگ : هارون مردی بود نیکوروی و جعدموی سپیدگونه و درازبالا. (مجمل التواریخ ).
-
سلنطع
لغتنامه دهخدا
سلنطع. [ س َ ل َ طَ ] (ع ص ) درازبالا. (منتهی الارب ). سلنطاع . رجوع به سلنطاع شود.
-
سفلج
لغتنامه دهخدا
سفلج . [ س َ ف َل ْ ل َ ] (ع ص ) درازبالا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
شناعیب
لغتنامه دهخدا
شناعیب . [ ش َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شِنْعاب ، به معنی مرد درازبالا. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به شِنْعاب شود.
-
صناخر
لغتنامه دهخدا
صناخر. [ ص ُ خ ِ ] (ع ص ) شتر فربه . || مرد بزرگ جثه ٔ درازبالا. (منتهی الارب ).