کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دخلل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دخلل
لغتنامه دهخدا
دخلل . [ دِ ل ِ ] (ع اِ) گوشتی که داخل گوشت باشد. (منتهی الارب ). هر گوشت جمعشده و گردآمده .
-
دخلل
لغتنامه دهخدا
دخلل . [ دُ ل ُ / دِ ل َ ] (ع ص ) آنکه در کار کسی مداخلت کند. (از منتهی الارب ). دخیل .
-
دخلل
لغتنامه دهخدا
دخلل . [ دُ ل ُ / ل َ ] (ع اِ) مرغیست تیره رنگ . || نیت مرد و مذهب و دل و نهانی آن : دخلل الرجل . || صفائی درون خم ؛ دخلل الحب . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
دخیل
لغتنامه دهخدا
دخیل . [ دَ ] (ع ص ، اِ) درآینده . || آنکه در کار کسی مداخله کند. آنکه در کار و محل کسی دخالت داشته باشد. (غیاث ). دخیله . دُخلل . آنکه در کار کسی دخالت کند. || دخیل الرجل ؛ نیت مردو مذهب و دل و جمیع امور آن . (از منتهی الارب ). || اندرون کار. (دهار)...