کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دجلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دجلة
لغتنامه دهخدا
دجلة. [ دِ ل َ / دَ ل َ ] (اِخ ) نهر بغداد. (منتهی الارب ). نهرالسلام . رودی که از عراق گذرد و بغداد بر ساحل آن است . اراوند. آروند. اروند. اروندرود. رود که از دیاربکر و موصل و بغداد گذرد و چون متصل به فرات شود ازباب تسمیه ٔ کل به جزء اروندرود گویند ...
-
واژههای مشابه
-
دجله
لغتنامه دهخدا
دجله . [ دَ ل َ / ل ِ ] (اِ) توپ . قواره . دگله : یک دجله قلمکار؛یک قواره از آن (و این تنها در قلمکار بکار است ).
-
دجله
لغتنامه دهخدا
دجله . [ دِ ل َ ] (اِخ )موضعی است در دیار عرب به بادیه . (معجم البلدان ).
-
کور دجله
لغتنامه دهخدا
کور دجله . [ ک ُ وَ رِ دِ ل َ ] (اِخ ) به همه ٔ مناطقی از اعمال بصره گویند که میان میسان تا دریا واقع شده است . (از معجم البلدان ).
-
دجله ٔ دارا
لغتنامه دهخدا
دجله ٔ دارا. [ دِ ل َ ی ِ ] (اِخ ) موضعی که بروزگار ساسانیان و اوایل اسلام سرحد روم و دیار اسلام واقع بوده است به حدود شمالی عراق عرب امروزی . (عیون الانباء ج 1 ص 77).
-
دجله رود
لغتنامه دهخدا
دجله رود. [ دَ ل َ ] (اِخ ) نام رودیست در خاک فیروزکوه بدین توضیح که سه رود کوچک که یکی از تنگه ٔ واشی خارج می شود و از چمن فیروزکوه می گذرد با رود دیگری که از چمن گورسفید می آید و همین نام دارد و رود دیگری که از چمن شورستان کنگرخانی می آید بهم می پی...
-
دجلة العوراء
لغتنامه دهخدا
دجلة العوراء. [ دِ ل َ تُل ْ ع َ ] (اِخ ) شعبه ای از شط نزدیک بصره . دجله کورک . نام خلیج کوچکی است یا شعبه ٔ کوری از نهر دجله در جنوب واسط. (ابن اثیر ص 138 ج 7). یاقوت گوید نامی است برای دجله ٔ بصره . مستوفی در نزهةالقلوب آرد: میان دجلةالعوراء و واس...
-
بنات دجلة
لغتنامه دهخدا
بنات دجلة. [ ب َ ت ُ دَ ل َ ] (ع اِ مرکب ) ماهیان . (از المرصع).
-
جستوجو در متن
-
دژله
لغتنامه دهخدا
دژله . [ دِ ل َ ] (اِخ ) دجله ، که نام رودی است .(از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجوع به دجله شود.
-
طفسونج
لغتنامه دهخدا
طفسونج . [ طَن َ ] (اِخ ) شهری است به کنار دجله . (منتهی الارب ).
-
زور
لغتنامه دهخدا
زور. (اِخ ) نهری است که در دجله ریزد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نهری است که به دجله ریزد در نزدیکی میافارقین . (از معجم البلدان ).
-
عوراء
لغتنامه دهخدا
عوراء. [ ع َ ] (اِخ ) (دجلةالَ ...) دجله ٔ بصره راگویند. (از معجم البلدان ). شعبه ای از دجله که از مکان کنونی شهر بصره میگذرد. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
حشاک
لغتنامه دهخدا
حشاک . [ ح َش ْشا ] (اِخ ) نام رودی است . سرچشمه ٔ آن هرماس است و به دجله ریزد. و نیز نام وادیی به جزیرة در شمال عراق که از الهرماس تا دجله ممتد است . (معجم البلدان ).