کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دبره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دبره
لغتنامه دهخدا
دبره . [ ] (اِخ ) (بمعنی چراگاه ) شهریست در حدود یساکار و زبولون واقع. موقعش در دشت یزرعیل بدامنه ٔ کوه تابور و نزدیک قریه ٔ دبوریه حالیه واقع بوده است . (از قاموس کتاب مقدس ).
-
واژههای مشابه
-
دبرة
لغتنامه دهخدا
دبرة. [ دَ ب َ رَ ] (ع اِ) ریش پشت ستور. ج ،دبر. ادبار. (منتهی الارب ). ریش پشت و پهلوی اشتر. (مهذب الاسماء). || هزیمت . (مهذب الاسماء).
-
دبرة
لغتنامه دهخدا
دبرة. [ دَ ب َ رَ ] (ع اِ) سیاه سرفه . سعال یابس . سرفه ٔ خشک . || شخص مشهور زمانه . (از دزی ج 1 ص 422).
-
دبرة
لغتنامه دهخدا
دبرة. [ دَ ب ِ رَ ] (ع ص ) تأنیث دَبِر. ستور پشت ریش . (منتهی الارب ). رجوع به دَبِر شود.
-
دبرة
لغتنامه دهخدا
دبرة. [ دَ رَ ] (ع اِ) ریسمان نخ پرگ . || وسیله ٔ مصنوعی و ساختگی . (از دزی ج 1 ص 422).
-
دبرة
لغتنامه دهخدا
دبرة. [ دَ رَ ] (ع اِ) نقیض دولت . (منتهی الارب ). خلاف دولت . دبرت . || پایان کار. || شکست کارزار. (منتهی الارب ). || ظفر. (دهار). || پاره . || خیابان . || یک کرد زمین زراعت . ج ، دَبر. (منتهی الارب ). کرد زمین . ج ،دبار. (مهذب الاسماء). یک پاره زمی...
-
دبرة
لغتنامه دهخدا
دبرة. [ دِ رَ ] (ع اِ) نقیض قبله . (منتهی الارب ). مقابل قبله . گویند: ما له قبلة و لادبرة؛ یعنی راه نیافت برای کار خود. و لیس لهذا الامر قبله و لا دبرة؛ یعنی کار بی پشت و روئی است . (منتهی الارب ).
-
دبره تابور
لغتنامه دهخدا
دبره تابور. [ دِ رَ ] (اِخ ) نام قصبه ای در مشرق غدیرچان به ناحیه ٔ امهاری واقع در قسمت جنوبی حبشه . آنجا بدوران نجاشی تئودور پایتخت حبشه بوده است . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
جستوجو در متن
-
دبر
لغتنامه دهخدا
دبر. [ دَ ] (ع اِ) ج ِ دَبرَة. (منتهی الارب ). رجوع به دبرة شود.
-
دبر
لغتنامه دهخدا
دبر. [ دَ ب َ ] (ع اِ) ج ِ دبرة. (منتهی الارب ). رجوع به دَبَرَة شود.
-
دبرت
لغتنامه دهخدا
دبرت . [ دَ رَ ] (ع اِ) دبرة. مقابل دولت . نقیض دولت . رجوع به دبرة شود.
-
دبار
لغتنامه دهخدا
دبار. [ دِ ] (ع اِ) ج ِ دبارة. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || ج ِ دبرة. (ناظم الاطباء).
-
اسپاط
لغتنامه دهخدا
اسپاط. [ اِ ] (اِخ ) ناحیه ٔ کوچکی است در آرناؤدستان در سنجاق دبره ، بین ایلبصان و اوخری . اراضی آن کوهستانی و مردم آن جسور و دلیرند. (قاموس الاعلام ترکی ).