کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دانه خوار 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کرم دانه
لغتنامه دهخدا
کرم دانه . [ ک ِ ن َ /ن ِ ] (اِ مرکب ) کرمی است آفت «به » که میوه را سوراخ و از دانه های «به » تغذیه میکند. (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
چینه خوار
لغتنامه دهخدا
چینه خوار. [ ن َ / ن ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) دانه خوار. مرغی که دانه خورد. مرغی که از دانه تغذیه کند. || جوجه ای که بی یاری و کمک دانه برچیند.
-
چینه خواری
لغتنامه دهخدا
چینه خواری . [ ن َ / ن ِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) عمل چینه خوار. دانه خواری . دانه خوارگی .
-
آتش خوار
لغتنامه دهخدا
آتش خوار. [ ت َ خوا / خا ] (اِ مرکب ) آتش خواره . شترمرغ . نعامه . ظلیم . اشترمرغ . || (نف مرکب ) مجازاً، سخت ستمکار : ببَرَد آب عالم ابرارمدحت پادشاه آتش خوار. سنائی .در بعض فرهنگها معنی سمندر نیز به این کلمه داده و دو بیت ذیل را شاهد آورده اند : خس...
-
سنگ خوارک
لغتنامه دهخدا
سنگ خوارک . [ س َ خوا / خا رَ ] (اِ مرکب ) سنگخوار. (جهانگیری ). مرغک سنگ خوار که به عربی قطاة گویند. (برهان ) (آنندراج ). پرنده ای است از رسته ٔ ماکیان ها که در صحاری لای بوته های گون و خارها لانه میسازد و دارای پرواز مقطع و کوتاه ولی سریع میباشد پر...
-
داحوس
لغتنامه دهخدا
داحوس . (ع اِ) داحس . ریش یا دانه ای است که میان ناخن و گوشت پیدا شود و از آن ناخن بیفتد.(منتهی الارب ). کژدم . کژدمک . خوی درد. عقربک . گوشه . ناخن پال . ناخن خوار. کرمیشک . (مهذب الاسماء). درد ناخن .ج ، دواحیس . رجوع به داحس و نیز رجوع به داخس شود.
-
سنگدان
لغتنامه دهخدا
سنگدان . [ س َ ] (اِ مرکب ) عضو عضلانی که دارای الیاف ماهیچه ای قوی و سخت جهت خرد کردن دانه ها و دیگر مواد غذایی پرندگان در مسیر مری پس از چینه دان و قبل از معده ٔ اصلی قرار دارد. وجه تسمیه ٔ این عضو بدان جهت است که پرندگان دانه خوار جهت خرد کردن دان...
-
صأصاءة
لغتنامه دهخدا
صأصاءة. [ ص َءْ ص َ ءَ ] (ع مص ) نگریستن خواستن سگ بچه پیش از چشم گشادن . یقال : صأصاء الجرو؛ اذا حرک عینیه قبل التفتیح او کاد یفتحهما. و فی الحدیث فقحنا و صأصأتم ؛ ای أبصرنا أمرنا و لم تبصروه . (منتهی الارب ). و رجوع به مصادر زوزنی شود. || ترس...
-
گرفتار شدن
لغتنامه دهخدا
گرفتار شدن . [ گ ِ رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اسیر شدن . مبتلا شدن . درماندن . دچار شدن : بی اندازه زیشان گرفتار شدسترگی و نابخردی خوار شد. فردوسی .دو فرزند او هم گرفتار شدازو تخمه ٔ آرشی خوار شد. فردوسی .عیب تن خویش ببایدت دیدتا نشود جانت گرفتار خویش . ...
-
مقیلبا
لغتنامه دهخدا
مقیلبا. [ م ُ ق َ / م ُ ] (اِ مرکب ) آشی است که از آن هفت دانه ٔ عاشورا پزند. (فرهنگ رشیدی ). آشی را گویند که از گوشت کوفته و روده ٔ گوسفند ریزه کرده و دنبه و پیاز و گندم و برنج و نخود و عدس و لوبیا و باقلا و شلغم و چغندر و گندنا و زردک پزند و بعضی گ...
-
اندک خور
لغتنامه دهخدا
اندک خور. [ اَ دَ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) اندک خوار. (فرهنگ فارسی معین ). کم خور. کم خوراک : هایل هیونی تیزدو، اندک خور و بسیاررواز آهوان برده گرو در پویه و در تاختن . معزی (از سندبادنامه ص 57).چون همااندک خور و کم شهوتم دانند و من چون خروس دانه چی...
-
رهزن
لغتنامه دهخدا
رهزن . [ رَ زَ ] (نف مرکب ) دزد راه و غارتگر راه و قطاع الطریق و راهزن . (ناظم الاطباء). قاطع طریق : بشد تافته دل یل رزمجوی سوی ره زنان رزم را داد روی . اسدی .قافله هرگز نخورد و راه نزد بازباز جهان رهزن است و قافله خوار است . ناصرخسرو.حکم غالب راست چ...
-
شند
لغتنامه دهخدا
شند. [ ش َ ](اِ) منقار مرغان . (برهان ) (جهانگیری ). منقار مرغ . (صحاح الفرس ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (اوبهی ). کلفت . نوک . نول . نُک . منقار. (یادداشت مؤلف ) : مرغ سپیدشند شد امروز ناودان گر ز آبریز میغ شد آن مرغ سرخ شند. عماره .|| مرغی است دانه ...
-
رنجه
لغتنامه دهخدا
رنجه . [ رَ ج َ / ج ِ ] (اِمص ) بیماری . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رنج . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) (ناظم الاطباء). درد. (ناظم الاطباء). || از روی تبختر و ناز خرامیدن . (از برهان قاطع) (آنندراج ). خرامی از روی ناز. (فرهنگ جهانگیری ). صو...