کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دانشجوئی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دانشجوئی
لغتنامه دهخدا
دانشجوئی . [ ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل دانشجو. طلب علم . دانش پژوهی . || تحصیل در دانشکده و دانشگاه .
-
جستوجو در متن
-
طالب علمی
لغتنامه دهخدا
طالب علمی . [ ل ِ ب ِ ع ِ ] (حامص مرکب ) دانشجوئی . فراگیری علوم . طلبگی : شیخ ما [ ابوسعید ] گفت که ما بوقت طالب علمی به سرخس بودیم . (اسرارالتوحید ص 16).
-
نوکار
لغتنامه دهخدا
نوکار. [ ن َ / نُو ] (ص مرکب ) مبتدی و بی وقوف در کار. کم تجربه . کسی که تازه به شغلی یا هنری پرداخته . تازه کار. مبتدی . || شاگرد. تلمیذ. (ناظم الاطباء). || نوکر. (فرهنگ فارسی معین ) : ملک ناصرالدین علی ملک را که از اعیان ملوک بود و از قبل بیکی شریک...
-
نیچه
لغتنامه دهخدا
نیچه . [ چ ِ ] (اِخ ) فریدریش ویلهلم . از فلاسفه ٔ قرن نوزدهم آلمان است . به سال 1844 م . در «روکن » از ولایات ساکس در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد و به سال 1900 در شهر «وایمار» درگذشت . پدر و اجدادش کشیش و از متعصبان پرتستان بودند. در آغاز جوانی به ...