کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دانا شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دانا شدن
لغتنامه دهخدا
دانا شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عالم شدن . دانشی شدن . دانشمند شدن . تفقه . (ترجمان القرآن ) : مرد دانا شود ز دانا مردمرغ فربه شود بزیر جواز. ناصرخسرو.شمس چون پیدا شود آفاق ازو روشن شودمرد چون دانا شود دل در برش دریا شود. ناصرخسرو.گرقابل فرمانی دانا...
-
واژههای مشابه
-
جان دانا
لغتنامه دهخدا
جان دانا. [ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نفس ناطقه . روان روشن : گر کند شهباز مرغان را شکارمن شکارش جان دانا دیده ام .خاقانی .
-
درختک دانا
لغتنامه دهخدا
درختک دانا.[ دِ رَ ت َ ک ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام درختی است که به هر جانب که آفتاب بگردد برگهای آن رو بجانب آفتاب کنند. و بعضی گویند درخت وقواق همانست . (برهان ) (از آنندراج ). درختی است در جزیره ٔ اندلس ، گویند هرکه برگ آن زیر سر نهاده خواب ک...
-
امی دانا
لغتنامه دهخدا
امی دانا. [ اُم ْ می ِ ] (اِخ ) کنایه از رسول اکرم (ص ) است . رجوع به امی شود.
-
اندرز اوشنر دانا
لغتنامه دهخدا
اندرز اوشنر دانا. [ اَ دَ زِ اُ ن َ رِ ] (اِخ ) رساله ای است بزبان پهلوی دارای قریب 145 کلمه ، شامل اندرزهای منسوب به اوشنر. (فرهنگ فارسی معین ، اعلام ).
-
جستوجو در متن
-
خبیر شدن
لغتنامه دهخدا
خبیر شدن . [ خ َش ُ دَ ] (مص مرکب ) آگاه شدن . مطلع شدن . واقف شدن . بینایی پیدا کردن . اطلاع یافتن . خبره شدن . دانا شدن .
-
خرد یافتن
لغتنامه دهخدا
خرد یافتن . [ خ ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) صاحب خرد شدن . عاقل شدن . هوشیار شدن . دانا شدن .
-
محیط شدن
لغتنامه دهخدا
محیط شدن . [ م ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) احاطه کردن . دربرگرفتن . || گرد برگرد سطحی برآمدن . در میان گرفتن خطی سطحی را. || مطلع و واقف و دانا شدن .
-
فطن
لغتنامه دهخدا
فطن . [ف َ / ف ِ ] (ع مص ) دانا و زیرک شدن . (منتهی الارب ).
-
ابل
لغتنامه دهخدا
ابل . [ اَ ] (ع مص ) خداوند شتران بسیار شدن . || بی نیاز شدن شتران و غیر آن از آب بسبب گیاه تر خوردن . || اباله ، یعنی زه و طوقه ساختن برای چاه . || غالب و قوی گردیدن . || شتران چرنده برای کسی بادید کردن . || دانا و ماهر شدن بکار شتر و گوسپند. استاد ...
-
بلد شدن
لغتنامه دهخدا
بلدشدن . [ ب َ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دانستن . آموختن . یاد گرفتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). دانا شدن . عالم گشتن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به بَلد شود.
-
طبانة
لغتنامه دهخدا
طبانة. [ طَ ن َ ] (ع مص ) زیرکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زیرک شدن . دانا گردیدن . (آنندراج ).
-
خستو شدن
لغتنامه دهخدا
خستو شدن . [ خ ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) معترف شدن . اقرار کردن . اذعان کردن . (یادداشت بخط مؤلف ) : بزرگان دانا بیکسو شدندبنادانی خویش خستو شدند. فردوسی .همه حکمای هند جمع شدند نتوانستند شناخت که آن بازی بر چه سان است و بر دانش او خستو شدند. (مجمل التو...