کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داموق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
داموق
لغتنامه دهخدا
داموق . (معرب ، ص ) یوم داموق ؛ روز بسیار گرم . (منتهی الارب ). سخت گرم از روزها و جز آن . و این کلمه فارسی معرب است . (اقرب الموارد). (اصل فارسی آن شاید دموک از دم ، بخار گرم و اوک باشد). و یقال یوم داموق ، اذاکان ذا عکة و حر. قال ابوبکر قال ابوحاتم...
-
واژههای همآوا
-
داموغ
لغتنامه دهخدا
داموغ . (اِ) فریاد و فغان و ناله و زاری باشد. (برهان ) (آنندراج ).
-
داموغ
لغتنامه دهخدا
داموغ . (ع ص ) حجر داموغ ؛ سنگ سرشکن چنانکه شکستگی را بدماغ رساند. (منتهی الارب ). داموغة. (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
دمگاه
لغتنامه دهخدا
دمگاه . [ دَ ] (اِ مرکب ) کوره ٔ زرگری و آهنگری و مسگری . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از برهان ) (از انجمن آرا). آنجای از آهنگری که جای دَم است . کوره . آتشگاه . دمگه . تابدان . (از یادداشت مؤلف ). معرب آن داموق است . (از المعرب جوالیقی ذیل ص 149)...