کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دامن دامن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دامن دامن
لغتنامه دهخدا
دامن دامن . [ م َ م َ ] (ق مرکب ) چندین دامن پر: دامن دامن اشک ؛ گریه ٔ بسیار. دامن دامن گل چیدن ؛ فراوان گل چیدن .
-
جستوجو در متن
-
برچیده
لغتنامه دهخدا
برچیده . [ ب َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نمیص . (منتهی الارب ). گرد آورده و جمع شده . فراهم شده . || واچیده . || منحل شده و تعطیل شده . رجوع به برچیدن و چیدن در تمام معانی شود.- برچیده ازار ؛ کمیس الازار.- برچیده دامان ؛ بالازده ، چنانکه دامن خیمه یا ج...
-
ذیل
لغتنامه دهخدا
ذیل . [ ذَ ] (ع اِ) دامان . دامان جامه . دامن . دامن هر چیزی . || دامنه : و آن بیابان سر بسر در ذیل کوه بر خلایق گشته موسی با شکوه . مولوی . || آخر هر چیزی . || سپس هر چیزی . || ذیل ریح ؛ آنچه زمین را روبد از باد و نشانهائی که در ریگ از وزش باد همچون...
-
مزعفر
لغتنامه دهخدا
مزعفر. [ م ُ زَ ف َ ] (ع ص ) زعفرانی . (یادداشت مرحوم دهخدا) (آنندراج ) (غیاث ): ثوب مزعفر؛ جامه ٔ رنگ کرده به زعفران . (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). رنگ داده شده به زعفران . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). به زعفران رنگ کرده . (یادداشت به خط مرحو...
-
ذلذل
لغتنامه دهخدا
ذلذل . [ ذُ ذُ ] (ع اِ) یکی عطف دامن یا یکی عطف دامن دراز. نورد و چین دامن .بن دامن . (مهذب الاسماء). پایان پیراهن . ج ، ذلاذِل .
-
به
لغتنامه دهخدا
به . [ ب َ / ب ِ ] (حرف اضافه ) کلمه ٔ رابطه که مانند حرف بتنهایی استعمال نمی شود و همیشه برسر کلمات دیگر از قبیل اسم و فعل و غیره درمی آید و در این صورت غالباً «ها» را حذف کرده و متصل بکلمات می نویسند، مانند «بشما» و «به شما» و «بخانه » یا «به خانه ...
-
تثبن
لغتنامه دهخدا
تثبن . [ ت َ ث َب ْ ب ُ ] (ع مص ) در دامن چیزی کرده دربرگرفتن . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || دامن بر چیزی درپیچیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || برداشتن چیزی را در ثِبان (دامن ). (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ||...
-
ارفال
لغتنامه دهخدا
ارفال . [ اِ ] (ع مص ) خرامیدن . دامن کشان رفتن . (منتهی الأرب ). || ارفال رِفل ؛ فروهشتن دامن را. (منتهی الأرب ).
-
کلندن
لغتنامه دهخدا
کلندن . [ ک ُ ل َدَ ] (مص ) بمعنی تکانیدن و افشاندن قالی و دامن و امثال آن باشد. (برهان ). تکانیدن و افشاندن قالین و دامن و امثال آن باشد. (آنندراج ). تکانیدن و افشاندن فرش و خالی (قالی ) و دامن و جز آن . (ناظم الاطباء).
-
درچدن
لغتنامه دهخدا
درچدن . [ دَ چ ِدَ ] (مص مرکب ) مخفف درچیدن . رجوع به درچیدن شود.- درچدن دامن ؛ برزدن دامن . آماده و مهیا. و مجهز شدن : بربسته میان و درزده ناوک بگشاده عنان و درچده دامن .مسعودسعد.
-
متثبن
لغتنامه دهخدا
متثبن . [ م ُ ت َ ث َب ْ ب ِ ] (ع ص ) آن که دامن بر چیزی درپیچد و بردارنده چیزی را در دامن . (آنندراج ). کسی که چیزی را در دامن و یا در فوته کرده و با هر دو دست گرفته ببرد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تثبن شود.
-
پیشدامن
لغتنامه دهخدا
پیشدامن . [ م َ ] (اِ مرکب ) پیش بند. لُنگ یا حوله و امثال آن که بعضی کارگران بر جلوی دامن از کمر به زیر آویزند. پیش گیر. پیش بند کارگران . چرمی که آهنگران بر زانو گسترند و کار کنند تا جامه شان نسوزد : از آن درفش فریدون گرفت عالم راکه پیشدامن آهنگر ص...
-
چاخشوک
لغتنامه دهخدا
چاخشوک . (اِ) داس . (فرهنگ بیانکی ) . اوبهی این لغت را دامن معنی کرده ولی ظاهراً اشتباه است و معنی صحیح کلمه همان داس است که بغلط دامن خوانده و نوشته اند.
-
ذلذلة
لغتنامه دهخدا
ذلذلة. [ ذُ ل َ ذِ ل َ / ذِ ذِ ل َ ] (ع اِمص ) خواری . || (اِ) عطف دامن یا عطف دامن دراز.