کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دامنۀ آرمانۀ اصلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دامنه
لغتنامه دهخدا
دامنه . [ م َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خیر بخش اصطهبانات شهرستان فسا. واقع 17هزارگزی شمال باختری اصطهبانات ، کنار راه فرعی خرامه به اصطهبانات و نی ریز جلگه است و معتدل و دارای 120 سکنه . آب آن از چشمه است و محصول آن غلات و حبوبات و پنبه و برزک ...
-
دامنه
لغتنامه دهخدا
دامنه . [ م َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ورزق بخش داران شهرستان فریدن . واقع در 16هزارگزی خاور داران و متصل به شوسه ٔ اصفهان به کوهرنگ و داران . دامنه و سردسیر و دارای 1986 سکنه است . آب آن ازرودخانه است و محصول آن غلات و حبوبات و کتیرا. شغل مردم...
-
دامنه
لغتنامه دهخدا
دامنه . [ م َ ن َ / ن ِ] (اِ) فراخای زیر کوه . دامن کوه . لحف . (منتهی الارب ). بن کوه . پهنای کوه . زیر کوه یا بلندی : مناره ٔ بلند در دامنه ٔ الوند پست نماید. (گلستان ).چشم چو بگشود در آن دامنه دید که جا تر بود و بچه نه . ایرج میرزا.- دامنه ٔ کوه ...
-
دامنه
لغتنامه دهخدا
دامنه . [ م َ ن َ] (اِخ ) از قرای ناحیه ٔ لاریجان است در مازندران در دامنه ٔ کوه دماوند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 299).
-
دامنه
لغتنامه دهخدا
دامنه . [ م َ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت . واقع در18هزارگزی باختر ساردوئیه و 5هزارگزی جنوب راه مالرو بافت به ساردوئیه کوهستانی است و سردسیر و دارای 60 تن سکنه . آب آن از قنات است و رودخانه . محصول آنجاغلات و حبوبات است و شغل ا...
-
خوش دامنه
لغتنامه دهخدا
خوش دامنه . [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) کنایه از معشوقه ای است که سرین بزرگ و تنگ و خشک داشته باشد. (از لغت نامه محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
-
دامنه دار
لغتنامه دهخدا
دامنه دار. [ م َ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) که دامنه دارد. دارای دامنه . || وسیع. پهناور. موسع. با عرض و طول بسیار. ممتد.- ابری دامنه دار ؛ که دنباله ٔ آن نگسلد.- ادعای دامنه دار ؛ طولانی .- اقداماتی دامنه دار ؛ سخت وسیع و ممتد.- بارانی دامنه دار ؛ که دی...
-
دامنه داری
لغتنامه دهخدا
دامنه داری . [ م َ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) عمل دامنه دار. حالت و چگونگی دامنه دار.