کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دامنگیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دامنگیر
لغتنامه دهخدا
دامنگیر. [ م َ ] (نف ) گیرنده ٔ دامن . آخذ دامان : هزار گونه غم از هر سوئیست دامنگیرهنوز در تک وپوی غم دگر میگشت . سعدی .- خار دامنگیر ؛ خار که بسبب داشتن نوکهای برگشته ٔ تیز چون دوژه و نظایر آن بدامن بند شود : چون تو بیرون آمدی از بند و زندان لباس س...
-
واژههای مشابه
-
خاک دامنگیر
لغتنامه دهخدا
خاک دامنگیر. [ ک ِ م َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گلی که پای رونده در آن بند شود و چون خشک شود سخت گردد. (آنندراج ) : می توان از خاک دامنگیر راه سیل بست خاک کوی دوست راه بد بچشم تر کشید. مخلص کاشی (از آنندراج ).از طلسم دهر آزادی تجرد میدهدچاره عریانی ب...
-
دامنگیر شدن
لغتنامه دهخدا
دامنگیر شدن . [ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آخذ دامان گشتن . گیرنده ٔ ذیل و دامان گردیدن . || باعث سکون گردیدن . بازدارنده ٔ از جنبش گشتن . || متوسل شدن . ملتجی گردیدن . روی آوردن به . پناه بردن به داد خواستن . قصه دفع کردن .قصه برداشتن . تظلم کردن . || ...
-
جستوجو در متن
-
دامنگیری
لغتنامه دهخدا
دامنگیری . [ م َ] (حامص مرکب ) عمل دامنگیر. رجوع به دامنگیر شود.
-
گریبانگیر
لغتنامه دهخدا
گریبانگیر. [ گ ِ ] (نف مرکب )گریبان گیرنده .مبتلاسازنده . دامنگیر. رجوع به گریبانگیر شدن شود.
-
ادهجاره
لغتنامه دهخدا
ادهجاره . [ اَ هََ رَ / رِ ] (اِ) بمعنی ادهجاست که خار دامنگیر باشد.
-
اونکه
لغتنامه دهخدا
اونکه . [ اَ وِ ک ِ ] (اِ) اجهره و خار دامنگیر. (ناظم الاطباء).
-
دامانگیری
لغتنامه دهخدا
دامانگیری . (حامص مرکب ) عمل دامنگیر. حالت و چگونگی دامان گیر.
-
دامانگیر
لغتنامه دهخدا
دامانگیر. (نف مرکب ) گیرنده ٔ دامان . گیرنده ٔ دامن . دامنگیر. || ملتمس . متقاضی . دامنگیر. گیرنده ٔ دامن . || به اقامت وادارنده : خاک آنجا دامانگیر است ؛ حالتی و رخوتی پدید آورد که حرکت را دشوار سازد. عزم رحیل بدل به اقامت کند.
-
زیین
لغتنامه دهخدا
زیین . [ زِ ] (ص ) صاحب طرف و صاحب جانب را گویند. (برهان ) (آنندراج ). جانبدار و طرفدار و رفیق و دامنگیر. (ناظم الاطباء).
-
مقیم هندوستانی
لغتنامه دهخدا
مقیم هندوستانی . [ م ُ م ِ هَِ ] (اِخ ) از شاعران قرن دوازدهم هجری و از اکابر هندوستان بوده است . از اوست :اشک چشمم رفته رفته در گلو زنجیر شدطفل دامنگیر من آخر گریبانگیر شد.و رجوع به فرهنگ سخنوران و صبح گلشن ص 443 شود.
-
کاتب
لغتنامه دهخدا
کاتب . [ ت ِ ] (اِخ ) مولانا انیسی . در خط نسخ تعلیق بطرز خود استاد عالمیان است و کسی مثل او ننوشته مگر برادرش و مولانا بسیار جامع فضایل و کمالات انسانیه بود و کسی نظیر او نبود و این مطلع ازوست : مطلعدل بکوی تو جوان آمد و اکنون پیرست وه که خاک سر کوی...
-
میرزاجانی فسائی
لغتنامه دهخدا
میرزاجانی فسائی . [ی ِ ف َ ] (اِخ ) از گویندگان قرن دوازدهم هجری قمری واز سادات فسای شیراز و جد میرزا محمدحسین وکیل و به وفور فضل و کمال مشهور بود. مدتی حکومت اصفهان را داشت و به سال 1200 هَ . ق . درگذشت . از اشعار اوست :یاد تو مرا از دل پرخون نرودان...