کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داماد محمدعلی پاشا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
داماد محمدعلی پاشا
لغتنامه دهخدا
داماد محمدعلی پاشا. [ م ُ ح َم م َ ع َ ] (اِخ ) رجوع به محمدعلی پاشا شود. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
واژههای مشابه
-
علی داماد
لغتنامه دهخدا
علی داماد. [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی رضوی تبریزی نجفی ، مشهور به سیدعلی داماد، یا علی آقا داماد. او را از آن جهت «داماد» گفتندکه شاگرد و داماد شیخ محمدحسن مامقانی بوده است . و دیگر از اساتید او میرزا حبیب اﷲ رشتی بود. وی شخصی فقیه و اصولی و ع...
-
هم داماد
لغتنامه دهخدا
هم داماد. [ هََ ] (ص مرکب ) شوهر خواهر زن . (آنندراج ) (یادداشت مؤلف ). هم ریش . باجناغ . رجوع به هم ریش شود.
-
تازه داماد
لغتنامه دهخدا
تازه داماد. [ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) داماد جوان . پسر جوانی که تازه عروسی کند.
-
شاه داماد
لغتنامه دهخدا
شاه داماد. (اِ مرکب ) داماد بهنگام عروسی . (از فرهنگ نظام ). داماد عزیز. (یادداشت مؤلف ) : کسی که همچو منش هست شاه دامادی شود ز دولت من روشناس شهر و دیار.فکری (از آنندراج ).|| داماد شاه . (ناظم الاطباء).
-
خانه داماد
لغتنامه دهخدا
خانه داماد.[ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) دامادی که در خانه ٔ پدرزنش مقیم باشد. (ناظم الاطباء). داماد سرخانه : ز آتش که شد خانه داماد آب عروسی است در خانه ٔ شیخ و شاب . وحید (از آنندراج ).|| (ترکیب اضافی ) خانه ٔ متعلق به داماد. چون : عقدکنان خانه ٔ داماد ...
-
حسن داماد
لغتنامه دهخدا
حسن داماد. [ ح َ س َ ن ِ ] (اِخ ) ابن احمد زعفران بولی رومی حنفی ، معروف به داماد که در بروسه 1223 هَ . ق . درگذشته است . حاشیه ای بر انوارالتنزیل دارد. و در هدیةالعارفین (ج 1 ص 297) و نامه ٔ دانشوران (ج 5 ص 48) یاد شده است .
-
داماد شدن
لغتنامه دهخدا
داماد شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نوکدخداگشتن . تازه زن گرفتن . || ازاله ٔبکارت زن کردن در شب عروسی . اعراس . (منتهی الارب ). || شوی دختر یا خواهر کسی شدن : نگیرد ز کاردرم نیز یاداز آن پس که داماد او شد شغاد.فردوسی .
-
داماد محمدپاشا
لغتنامه دهخدا
داماد محمدپاشا. [ م ُ ح َم م َ ](اِخ ) رجوع به محمدپاشا شود. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
داماد کردن
لغتنامه دهخدا
دامادکردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زن دادن پسری را. زن گرفتن و جشن عروسی بپا کردن برای او : شب زفاف کم از صبح پادشاهی نیست بشرط آنکه پسر را پدر کند داماد.؟