کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داماد علی پاشا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
داماد علی پاشا
لغتنامه دهخدا
داماد علی پاشا. [ ع َ ] (اِخ ) رجوع به علی پاشا شود. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
واژههای مشابه
-
هم داماد
لغتنامه دهخدا
هم داماد. [ هََ ] (ص مرکب ) شوهر خواهر زن . (آنندراج ) (یادداشت مؤلف ). هم ریش . باجناغ . رجوع به هم ریش شود.
-
تازه داماد
لغتنامه دهخدا
تازه داماد. [ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) داماد جوان . پسر جوانی که تازه عروسی کند.
-
شاه داماد
لغتنامه دهخدا
شاه داماد. (اِ مرکب ) داماد بهنگام عروسی . (از فرهنگ نظام ). داماد عزیز. (یادداشت مؤلف ) : کسی که همچو منش هست شاه دامادی شود ز دولت من روشناس شهر و دیار.فکری (از آنندراج ).|| داماد شاه . (ناظم الاطباء).
-
خانه داماد
لغتنامه دهخدا
خانه داماد.[ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) دامادی که در خانه ٔ پدرزنش مقیم باشد. (ناظم الاطباء). داماد سرخانه : ز آتش که شد خانه داماد آب عروسی است در خانه ٔ شیخ و شاب . وحید (از آنندراج ).|| (ترکیب اضافی ) خانه ٔ متعلق به داماد. چون : عقدکنان خانه ٔ داماد ...
-
حسن داماد
لغتنامه دهخدا
حسن داماد. [ ح َ س َ ن ِ ] (اِخ ) ابن احمد زعفران بولی رومی حنفی ، معروف به داماد که در بروسه 1223 هَ . ق . درگذشته است . حاشیه ای بر انوارالتنزیل دارد. و در هدیةالعارفین (ج 1 ص 297) و نامه ٔ دانشوران (ج 5 ص 48) یاد شده است .
-
داماد شدن
لغتنامه دهخدا
داماد شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) نوکدخداگشتن . تازه زن گرفتن . || ازاله ٔبکارت زن کردن در شب عروسی . اعراس . (منتهی الارب ). || شوی دختر یا خواهر کسی شدن : نگیرد ز کاردرم نیز یاداز آن پس که داماد او شد شغاد.فردوسی .
-
داماد محمدپاشا
لغتنامه دهخدا
داماد محمدپاشا. [ م ُ ح َم م َ ](اِخ ) رجوع به محمدپاشا شود. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
داماد کردن
لغتنامه دهخدا
دامادکردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زن دادن پسری را. زن گرفتن و جشن عروسی بپا کردن برای او : شب زفاف کم از صبح پادشاهی نیست بشرط آنکه پسر را پدر کند داماد.؟
-
جستوجو در متن
-
گورکان
لغتنامه دهخدا
گورکان . (اِخ ) لقب امیر تیمور (736 - 807 هَ . ق .) مؤسس سلسله ٔ تیموریان (771 - 906 هَ . ق .). محمد قزوینی در ضبط این کلمه چنین نویسد: گورکان که به مغولی به معنی «داماد» است در وجه تسمیه ٔ آن ابن عربشاه (متوفی 854) که خود معاصر تیمور بوده است در کت...
-
ذوالقدریة
لغتنامه دهخدا
ذوالقدریة. [ ذُل ْ ق َ دَ ری ی َ ] (اِخ ) سلسله ٔ کوچکی از ترکمانان که از اواخر مائه ٔ هشتم هجری تااوائل مائه ٔ دهم در مرعش و حوالی آن فرمان رانده اندمؤسس این سلسله ذوالقدر زین الدین قرجه است و او دراول رئیس یکی از قبائل تراکمه بود و در 780 هَ . ق ....
-
حاجی خلیفه
لغتنامه دهخدا
حاجی خلیفه . [ خ َ ف َ ] (اِخ ) مصطفی بن عبداﷲ، کاتب چلبی ، معروف به حاج خلیفه ، از مورخین بزرگ ترک مستعرب مائه یازدهم است . مولد وی ، ماه ذی القعده سنه ٔ 1017 هَ . ق . بقسطنطنیه بوده است . در 14 سالگی بخدمت سلاحداری ، که پدر او نیز این کار داشت مشغو...