کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دازی
لغتنامه دهخدا
دازی . (اِ) به لغت فارسی قسمی از هیوفاریقون است . دانه ای است مانند جو، درازتر و باریکتر از آن طعمش تلخ و رنگ آن تیره است . از جبال فارس خیزد و گرم و خشک است و قوتش تا چهارسال باقی ماند. مسکن و ملین صلابات است . جهت درد مقعد و استرخاء آن و بواسیر و ا...
-
واژههای مشابه
-
دازی رومی
لغتنامه دهخدا
دازی رومی . [ ی ِ ] (اِ مرکب ) قسمی ازهیوفاریقون است . نار قیصر. (از تحفه حکیم مؤمن ).
-
واژههای همآوا
-
داذی
لغتنامه دهخدا
داذی . (اِ) نوعی شراب . (آنندراج ). || دانه ای است تلخ . (آنندراج ). و رجوع به دادی شود.
-
جستوجو در متن
-
دادی
لغتنامه دهخدا
دادی . (اِ) طیفی . انثیلی . دانه ای است مانند صونک و ازو درازتر. (نزهةالقلوب ) نام دانه و حبی است بسیار تلخ به اندام جو، لیکن از جو باریکتر و درازتر و آن را جو جادو نیز گویند. بواسیر را بغایت نافع است . (برهان ). بیرونی در صیدنه آرد: دادی ، او را بهن...