کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داریان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
داریان
لغتنامه دهخدا
داریان . [ دارْ ] (اِخ ) دهی از دهستان اورامان لهون بخش پاوه شهرستان سنندج است که در 26 هزارگزی شمال پاوه و 3هزارگزی جنوب رودخانه سیروان واقع است . کوهستانی سردسیر و سکنه ٔ آن 575 تن است . آب آن از چشمه ها و محصول عمده ٔ آن انار و انواع میوه جات و لب...
-
داریان
لغتنامه دهخدا
داریان . [ دارْ ] (اِخ ) دهی از دهستان خامنه بخش شبستر شهرستان تبریز است که در هفت هزارگزی شمال غربی شبستر و پنج هزارگزی راه شوسه ٔ صوفیان به شاهپور واقع است . کوهستانی . معتدل وسکنه ٔ آن 3088 تن است . آب آن از چشمه و محصول عمده ٔآن غلات و حبوبات است...
-
داریان
لغتنامه دهخدا
داریان . [ دارْ ] (اِخ ) دهی از دهستان دورج و داریان بخش مرکزی شهرستان شیراز است که در38هزارگزی خاور شیراز و 2 هزارگزی شوسه شیراز به جهرم واقع شده است . جلگه ای معتدل و مالاریائی و سکنه ٔ آن 1152 تن است . آب از چاه و قنات و محصول آن غلات ، چغندر، سیب...
-
داریان
لغتنامه دهخدا
داریان . [ دارْ ] (اِخ ) نهری است در شوشتر که گویند دارا احداث کرده است . (لغات محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ).
-
واژههای مشابه
-
دودج و داریان
لغتنامه دهخدا
دودج و داریان . [ دَ ج ُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای پنجگانه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز. حدود و مشخصات آن به قرار زیر است : از شمال : ارتفاعات کدوان و کربال . از خاور: کوههای خرامه . از جنوب : ارتفاعات کفترک وگشنکان . از باختر: کوه بمووتنگ قراولخانه...
-
جستوجو در متن
-
هبةا
لغتنامه دهخدا
هبةا. [ هَِ ب َ تُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن حسین داری ، مکنی به ابونصر، شاعری از خانواده ٔ داریان بیهق بود. رجوع به تاریخ بیهق ص 116 شود.
-
دین دارلو
لغتنامه دهخدا
دین دارلو. (اِخ ) دهی است از دهستان دودج و داریان بخش مرکزی شهرستان شیراز با 791 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
بردج
لغتنامه دهخدا
بردج . [ ب َ دَ ] (اِخ ) قصبه ای از دهستان دواج و داریان بخش مرکزی شهرستان شیراز. سکنه ٔ آن 3791 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
دودج
لغتنامه دهخدا
دودج . [ دُ دِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دودج و داریان بخش مرکزی شهرستان شیراز. 797 تن سکنه . آب آن از چاه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
سابانه
لغتنامه دهخدا
سابانه . [ن َ ] (اِخ ) رودی است در امریکای مرکزی در تنگه ٔ پاناما و جمهوری کلمبیا که از شمال به جنوب جریان دارد و بخلیج داریان می ریزد. مد دریا در مصب این رودخانه تاسی هزارگز ببالا اثر میکند و در آن حال عرض رودخانه به چهار هزار گز میرسد.
-
تربرسادات
لغتنامه دهخدا
تربرسادات . [ ت َ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دودج و داریان در بخش مرکزی شیراز و 30هزارگزی خاور شیراز و 3هزارگزی راه بردج به خرامه . دامنه ای است معتدل و 202 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و محصول آن غلات و چغندر و سیب زمینی است . شغل اهالی زراعت است ...
-
تربر بالا
لغتنامه دهخدا
تربر بالا. [ ت َ ب ُ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دودج و داریان در بخش مرکزی شهرستان شیراز و 28هزارگزی خاور شیراز و 3هزارگزی راه فرعی بردج به خرامه . جلگه ای است معتدل و 330 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و محصول آن غلات و حبوبات و سیب زمینی است . شغل ا...
-
تربر پائین
لغتنامه دهخدا
تربر پائین . [ ت َ ب ُ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دودج و داریان در بخش مرکزی شهرستان شیراز و 32هزارگزی شیراز و 6هزارگزی راه فرعی شیراز به خرامه . جلگه ای معتدل است و 408 تن سکنه دارد. آب آن از چاه و محصول آن غلات و سیب زمینی است . شغل اهالی زراعت ...