کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داروی مسکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
داروی تفنگ
لغتنامه دهخدا
داروی تفنگ . [ ی ِ ت ُ ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باروت . رجوع به باروت شود.
-
داروی جراح
لغتنامه دهخدا
داروی جراح . [ ی ِ ج َرْ را ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) داروی بیهوشی . (غیاث ).
-
جستوجو در متن
-
حرانی
لغتنامه دهخدا
حرانی . [ ح َرْ را ] (اِخ ) یکی از مشاهیر پزشکان اسلام است . در اواسط قرن سوم هجری در زمان محمدبن عبدالرحمان از ملوک اموی اندلس میزیسته است . اصلاً حرانی بوده به اندلس رفته و در قرطبه مسکن گزیده ، برای تسکین دردها شربتی مؤثر ترکیب نموده که موجب شهرت...
-
بستیباج
لغتنامه دهخدا
بستیباج . [ ب َ ] (اِ) بستیناج .بلغت رومی خسک را گویند و به لغت اهل مغرب حمص الامیرخوانند. طبیعت وی سرد است به اعتدال ، و ضماد کردن بر ورمهای گرم نافع باشد. (برهان ) (آنندراج ). گیاه و علف خلال است که در ترکی قِلَر و در عربی خِلطان گویند. (شعوری ). خ...
-
گایاکل
لغتنامه دهخدا
گایاکل . [ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) گایاکل را که از کُرازُت درخت راش استخراج می کنند امروزه در صنعت نیز تهیه میگردد. صفات فیزیکی و شیمیائی گایا کل ، بشکل بلورهای سفیدرنگ خیلی سخت یافت شده و در 28 درجه ذوب میگردد در آب کم حل شده ولی در الکل و اتر و روغنها...
-
یادباد
لغتنامه دهخدا
یادباد. (اِ مرکب ) به یاد. یادبود. یادکرد. ذکر. و مجازاً شادی ِ سلامت : گویم آنگاه بیارید یکی داروی خواب یادباد ملکی ذوحسبی ذونسبی . منوچهری . || (فعل دعایی مرکب ) و در این شعر فردوسی «بلند باد»، «پرآوازه باد»، «مذکور باد» را رساند : که نوشه زیاد از ...
-
تریاق
لغتنامه دهخدا
تریاق . [ ت َ / ت ِرْ ] (معرب ، اِ) معرب تریاک و آن دوایی مرکب است معروف ، که چند ادویه را کوفته و بیخته در شهد آمیزند و آن دافع اقسام زهرهای نباتی و حیوانی باشد. (غیاث اللغات ). مأخوذ از یونانی ، معجونی مرکب از داروهای چند که وقتی آنرا دوای مخصوص ه...
-
لسان الحمل
لغتنامه دهخدا
لسان الحمل . [ ل ِ نُل ْ ح َ م َ ] (ع اِ مرکب ) زبان بره . آذان الجدی . (بحرالجواهر). نباتی است دوائی ، ای سری قوم . (مهذب الاسماء). نباتی است قابض و مجفف . بارتنگ . بارهنگ . گیاهی است برگش مشابه به زبان بره . تخمش را به فارسی بارتنگ گویند. برای دفع ...
-
بخور
لغتنامه دهخدا
بخور. [ب َ ] (ع اِ) آنچه بدان بوی دهند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه بدان بوی دهند و بوی خوش پراکنده کند. (ناظم الاطباء). هرچه بوی دود آن گرفته شود از صمغها و چیزهای خوشبو. (از اقرب الموارد). آنچه از آن بو دهند. خوشبویی که از سوختن بعض ادویه حاصل ...
-
خیار
لغتنامه دهخدا
خیار. (اِ) میوه ای است از طایفه ٔ کدو آبدار و بی مزه ولی گوارا که تخازن نیز گویند و بر دو قسم است خیار بالنگ که خیارتره و خیارسبز نیز گویند و معطر و سبز واستوانه ای شکل و گواراست و خیارشنگ که کم عطرتر و درازتر و با انحناء و چندان گوارا نیست و هر دو ا...
-
یا
لغتنامه دهخدا
یا. (حرف ربط) حرف ربط است . صاحب غیاث اللغات و آنندراج آرند: در فارسی از حروف عاطفه است و افاده ٔ معنی تردید کند و از شأن اوست که بر معطوف علیه و معطوف هر دو آید در این صورت مدخول یکی منفی و مدخول دیگری مثبت باشد مثلاًیا مردی یا نامردی . یا مرد باش ...