کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دارنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دارنده
لغتنامه دهخدا
دارنده . [ رَ دَ / دِ ] (نف ) مالک . کسی که چیزی به او تعلق دارد : که او داد برنیک و بد دستگاه که دارنده ٔ آفتابست و ماه . فردوسی .دارای سپهر و اخترانش دارنده ٔ نعش و دخترانش . نظامی . || نگهبان . نگهدارنده : همیدون به بندش همی داشتندبر او چند دارنده...
-
واژههای مشابه
-
نگاه دارنده
لغتنامه دهخدا
نگاه دارنده . [ ن ِ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب )حافظ. (السامی ). راعی . واقی . (منتهی الارب ). عاصم . (یادداشت مؤلف ). نگاه دار. نگه دارنده . نگه دار. که چیزی را نگه می دارد و حفظ می کند و برپای و قائم دارد.- قوه ٔنگاه دارنده ؛ قوه ٔ ماسکه . (فرهنگ فارس...
-
نگه دارنده
لغتنامه دهخدا
نگه دارنده . [ ن ِ گ َه ْ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) حافظ. مستحفظ. (ناظم الاطباء). نگاه دارنده .نگاه دار. نگه دار. رجوع به نگاه دار شود : نگه دارنده ٔ بالا و پستی گوا بر هستی او جمله هستی .نظامی .
-
تاج دارنده
لغتنامه دهخدا
تاج دارنده . [ رَدَ / دِ ] (نف مرکب ) پادشاه . تاجدار. دارنده ٔ تاج . نگهبان تاج . رجوع به تاجدار شود.
-
دوست دارنده
لغتنامه دهخدا
دوست دارنده .[ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) دوستدار. دوستار. خواهان و مهربان و صمیمی . (از یادداشت مؤلف ). وامق . (دهار). هَو. (از منتهی الارب ): فیلسوف ؛ دوست دارنده ٔ حکمت .لَبِن ؛ دوست دارنده ٔ شیر. (منتهی الارب ) : که ما شاه را سربسر بنده ایم ابا بند...
-
رنجه دارنده
لغتنامه دهخدا
رنجه دارنده . [ رَ ج َ / ج ِ رَ دَ / دِ] (نف مرکب ) موذی . آزاررسان . رنجاننده : رنجه دارنده کم زید چو مگس هست بی رنج از آن زید کرگس .سنایی .
-
ادب دارنده
لغتنامه دهخدا
ادب دارنده . [ اَدَ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) ادیب . ج ، ادب دارندگان .
-
بانگ دارنده
لغتنامه دهخدا
بانگ دارنده . [ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) فریادزننده . فریادکننده . عجاج . (منتهی الارب ).
-
داد دارنده
لغتنامه دهخدا
داد دارنده . [ رَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ داد. حامی عدالت . نگهدارعدل . || دادخواهنده . فریادخواه از کسی .
-
جستوجو در متن
-
میراثی دار
لغتنامه دهخدا
میراثی دار. (نف مرکب ) دارنده ٔ مال میراثی . میراثی دارنده . ماترک دارنده . دارنده ٔ ارث . (ناظم الاطباء).
-
مترجی
لغتنامه دهخدا
مترجی . [ م ُ ت َ رَج ْ جی ] (ع ص ) امید دارنده . (آنندراج ). امید دارنده و چشم دارنده و متوقع. (ناظم الاطباء). و رجوع به ترجی شود.
-
نگاه دارندگی
لغتنامه دهخدا
نگاه دارندگی . [ ن ِ رَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) عمل نگاه دارنده . رجوع به نگاه دارنده و نگاه دار شود.
-
دزگاه دار
لغتنامه دهخدا
دزگاه دار. [ دَ ] (نف مرکب ) دزگاه دارنده . دارنده ٔ دزگاه . دستگاه دار. (ناظم الاطباء).