کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دارای سه زاویه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دارای اکبر
لغتنامه دهخدا
دارای اکبر. [ ی ِ اَ ب َ ] (اِخ ) منظور داریوش بزرگ است و داریوش سوم را نیز گفته اند. رجوع به داریوش سوم و دارا شود.
-
دارای قاجار
لغتنامه دهخدا
دارای قاجار. [ ی ِ ] (اِخ ) عبداﷲ میرزا پسر فتح علیشاه قاجار در سال 1211 هَ . ق . متولد شد و در زمان پدر بولایت خمسه و زنجان رسید و چند سالی در آنجا بود و پس از درگذشت فتح علیشاه تا پایان زندگی (سال 1270) در خدمت محمدشاه بود. شعر فارسی میسرود و دیوان...
-
دارای هروی
لغتنامه دهخدا
دارای هروی . [ ی ِ هَِ رَ ] (اِخ ) او را صاحب هروی و صاحب کبودجامه نیز گفته اند از شعرای معاصر امیر علیشیر نوایی بوده و در هرات میزیسته و اصل او از کبودجامه از توابع استرآباد است . نوایی در مجالس النفائس او رایاد کرده و شعر و نوشته و معمای او را آورد...
-
دارای گونه
لغتنامه دهخدا
دارای گونه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) رب النوع . (برهان ).
-
جستوجو در متن
-
سه گوش
لغتنامه دهخدا
سه گوش . [ س ِ ] (اِ مرکب ) مثلث . (فرهنگستان ). مثلث و هر چیز که دارای سه زاویه باشد. (ناظم الاطباء).
-
مثلث
لغتنامه دهخدا
مثلث . [ م ُ ث َل ْ ل َ ] (ع ص ، اِ) سه کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تثلیث شود. || سه گوشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). || نام شکلی سه گوشه از اشکال هندسه . (غیاث ) (آنندراج ). به...
-
خاصرة
لغتنامه دهخدا
خاصرة. [ ص ِ رَ] (ع اِ) تهیگاه . آنچه میان سر سرین و کوتاه ترین استخوان پهلو است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مابین الحرقفة و القُصَیری و قیل ما فوق الطفطفةو الشراسف . (اقرب الموارد). تهیگاه . (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ). اِطِل . (بح...
-
حرقفی
لغتنامه دهخدا
حرقفی . [ ح َ ق َ فی ی ] (ع ص نسبی ، اِ) یکی از سه استخوان که استخوان حرقفه ٔ پهلو را تشکیل دهند. علی بن زین العابدین همدانی گوید:استخوان خاصره که حرقفه نیز نامند، عریض غیرمنتظم وبر خود پیچیده بقسمی است که طرف اعلای آن از بالا به پائین و از انسی به و...
-
چهارضلعی
لغتنامه دهخدا
چهارضلعی . [ چ َ / چ ِ ض ِ ] (ص نسبی ) دارای چهار بر. که چهار پهلو داشته باشد. که دارای چهار ضلع باشد. هر سطح محدود به چهار خط مستقیم متقاطع.- چهارضلعی کامل ؛ سطحی است که از محل تلاقی چهار خط و امتداد آنها حاصل شود. مانند شکل ABCDEF. شش نقطه ٔتقاطع ...
-
گوشه
لغتنامه دهخدا
گوشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) کنار. (ناظم الاطباء). کران . کرانه .طرف . جانب . مقابل میان و وسط. جیزة. خُصم . سِقط. شَفا. عَروض . کُلتة. نُبذة. (منتهی الارب ) : یکی باغ پیش اندر آمد فراخ برآورده از گوشه ٔ باغ کاخ . فردوسی .چون کشتی پر آتش و گرداندر آب نی...
-
تجر
لغتنامه دهخدا
تجر. [ ت َ ج َ ] (اِخ ) تچر. تچره . تزر. طزر: قصر کوچک داریوش [ تخت جمشید ] که در ضلع شمالی صحن بپا شده بنابر کتیبه های بالای دو جرز رواق به تچر موسوم است .لفظ تچر، تجر، یا طزر پارسی جدید، اصلاً بمعنی قصر زمستانی است فی الحقیقه در میان تمام ابنیه ٔ ص...
-
منحرف
لغتنامه دهخدا
منحرف . [ م ُ ح َ رِ ] (ع ص ) بگشته . فروگردیده . (زمخشری ). خمیده و برگشته شونده . (آنندراج ) (غیاث ). آنکه میل می کند و برمی گردد. خمیده و برگشته و واژگون . (ناظم الاطباء). میل کرده از. کج شده . کج رونده .کج . (یادداشت مرحوم دهخدا) : کارها همه این ...
-
مربع
لغتنامه دهخدا
مربع. [ م ُ رَب ْ ب َ ] (ع ص ، اِ) هر چیز که چهارگوشه باشد. (غیاث اللغات ). چهارگوشه از هر چیزی . (منتهی الارب ). چهارگوشه . چهارسو. که صاحب ارکان اربعه است . (زمخشری ) (یادداشت مؤلف ).چهارکرانه . || هر چیز که عرض و طول آن برابر باشد. (غیاث اللغات )...
-
اذناب الدماغ
لغتنامه دهخدا
اذناب الدماغ . [ اَبُدْ دِ ] (ع اِ مرکب ) دنبالهای مغز. دو ستون سفید بزرگ از دو زاویه ٔ قدامی حدبه ٔ حلقوی خارج میشود که اول استوانی و بهم نزدیک و بعد مسطح و از یکدیگر دور شده بقدام و فوق و وحشی رفته موسوم بدنبالهای مغزند و در آنها دیده میشود:1 - سطح...