کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داذور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
داذور
لغتنامه دهخدا
داذور. [ داذْ وَ ] (اِ مرکب ) یکی از چند طبقه ٔ روحانی دوره ٔ ساسانیان . (ایران در زمان ساسانیان ترجمه ٔ رشید یاسمی ص 119). قاضی . رجوع به دادور و داور شود.
-
واژههای مشابه
-
سپاه داذور
لغتنامه دهخدا
سپاه داذور. [ س ِ داذْوَ ] (اِ مرکب ) نام قاضی لشکر (ارتش ) که در زمان ساسانیان قوه قضائی به او محول بوده است . (ایران در زمان ساسانیان کریستن سن ص 323). مانند دادستان ارتش .
-
داذور داذوران
لغتنامه دهخدا
داذور داذوران . [ داذْ وَ رِ داذْ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رئیس کل قضات در دوره ٔ ساسانی که او را قاضی دولت یا شهر داذور میگفتند.(ایران در زمان ساسانیان ترجمه رشید یاسمی ص 322).
-
جستوجو در متن
-
موبد
لغتنامه دهخدا
موبد. [ ب َ ] (اِ) صاحب دیر آتش پرستان باشد. (برهان ) . موبذ. ج ، موابذة. رئیس دینی زرتشتیان . رئیس روحانی زرتشتی . رئیس مغها. اصل کلمه مغوپد یا مغوپت است (از مغ + پد) و نوشته ٔ غیاث اللغات که به نقل از رشیدی و غیره آن را از «مو» به معنی درخت انگور و...
-
طبقات اجتماع
لغتنامه دهخدا
طبقات اجتماع . [ طَ ب َ ت ِ اِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مردمی که از نظر وضع اجتماعی و اقتصادی با هم متفاوتند. مقریزی در رساله ٔ اغاثةالامة بکشف الغمة طبقات اجتماع را بدینسان تقسیم کرده است : 1 - اهل دولت . 2 - توانگران ، از قبیل بازرگانان و منع...