کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
داخلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
داخلی
لغتنامه دهخدا
داخلی . [ خ ِ ] (ص نسبی ) منسوب به داخل ، درونی . مقابل خارجی و بیرونی . اندرونی . باطنی .- استعمال داخلی ؛ خوردن و آشامیدن و حقنه (در دوا) .مقابل استعمال خارجی ، که اندرونی است . رجوع به داخلة شود.
-
واژههای مشابه
-
مدیر داخلی
لغتنامه دهخدا
مدیر داخلی . [ م ُخ ِ / م ُ رِ خ ِ ] (اِ مرکب ) کسی که تصدی امور دفتری و اداری و یا مالی مؤسسه ای مطبوعاتی ، روزنامه ، مجله ، ماهنامه را به عهده دارد. مقامی دون مدیر مسئول .
-
طبقه ٔ مولد داخلی
لغتنامه دهخدا
طبقه ٔ مولد داخلی . [ طَ ب َ ق َ / ق ِ ی ِ م ُ وَل ْ ل ِدِ خ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) میان دسته های چوبی وآبکشی آغازی بافت پارانشیم و سلولهای زنده ای قرار گرفته و بواسطه ٔ وجود آن است که دسته های مزبور را دسته های چوبی و آبکشی باز مینامند . این با...
-
جستوجو در متن
-
کالگورلی
لغتنامه دهخدا
کالگورلی . (اِخ ) شهری است در مغرب استرالیا در بیابان داخلی فلات که 20000 تن سکنه دارد، و دارای معادن طلا است .
-
نظام نامه
لغتنامه دهخدا
نظام نامه . [ ن ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) آئین نامه ای که انتظامات داخلی هر دستگاهی را مشخص کند.
-
دیگچال
لغتنامه دهخدا
دیگچال . (اِ مرکب ) حفره ای در سنگ یا در هر نوع زمین که شکل داخلی آن کم و بیش مانند دیگ باشد. (دائرة المعارف فارسی ).
-
باطنی
لغتنامه دهخدا
باطنی . [ طِ ] (ص نسبی ) منسوب به باطن . مقابل ظاهری . درونی . داخلی . ذاتی . جوهری .
-
برونی
لغتنامه دهخدا
برونی . [ ب ِ / ب ُ ] (ص نسبی ) منسوب به برون . بیرونی . خارجی . ظاهری . مقابل درونی . مقابل داخلی . (یادداشت دهخدا). و رجوع به بیرونی شود.
-
بنات اللبن
لغتنامه دهخدا
بنات اللبن . [ ب َ تُل ْ ل َ ب َ ] (ع اِ مرکب ) آنچه به امعاء و احشای داخلی متصل باشد. (از المرصع).
-
خانه جنگی
لغتنامه دهخدا
خانه جنگی . [ ن َ / ن ِ ج َ ] (حامص مرکب ) جنگ و نزاع داخلی . || ستیزه جویی . (ناظم الاطباء).
-
حادالزوایا
لغتنامه دهخدا
حادالزوایا. [ حادْ دُزْ زَ ] (ع ص مرکب ) و حادةالزّوایا یکی از انواع مثلث که تمام زوایای داخلی آن حادّه است .
-
شامه ٔ شش
لغتنامه دهخدا
شامه ٔ شش . [ م َ ی ِ ش ُ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) غشاء جنب . (لغات فرهنگستان ). غشاء جنب ریه . جلد غشاء داخلی سینه .
-
مستوغل
لغتنامه دهخدا
مستوغل . [ م ُ ت َ غ ِ ] (ع ص ) بغل شوینده . (از منتهی الارب ). آنکه زیر بغلها و قسمت داخلی اعضای خویش را بشوید. (از اقرب الموارد). و رجوع به استیغال شود.