کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دائرةالمعارف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دائرةالمعارف
لغتنامه دهخدا
دائرةالمعارف . [ ءِ رَ تُل ْ م َ رِ] (ع اِ مرکب ) آنسیکلوپدی حاوی العلوم . کتابی حاوی مجموع معارف انسانی . فرهنگ فنون و علوم . خلاصه ٔ قابل فهمی از معارف بشری . شاخه ای از اطلاعات علمی حاوی رشته ها و زمینه های مختلف علمی در موضوعات جداگانه و آن معمول...
-
جستوجو در متن
-
انسیکلوپدی
لغتنامه دهخدا
انسیکلوپدی . [ اَ ل ُ پ ِ ] (از فرانسوی ، اِ) دائرةالمعارف . رجوع به دائرةالمعارف شود.
-
بیرونی
لغتنامه دهخدا
بیرونی . (اِخ ) رجوع به ابوریحان بیرونی و دائرةالمعارف اسلامی شود.
-
درختنجان
لغتنامه دهخدا
درختنجان . [ دِ رَ ت َ ] (اِخ ) درختنگان ، که دهستانی است .(از دائرةالمعارف فارسی ). رجوع به درختنگان شود.
-
دریای شرقی
لغتنامه دهخدا
دریای شرقی . [ دَرْ ی ِ ش َ ] (اِخ ) دریای چین شرقی . (از دائرةالمعارف فارسی ). رجوع به دریای چین شود.
-
روانک
لغتنامه دهخدا
روانک . [ رُ ن ُ ] (اِخ ) نام شهری است در ایالات متحده ٔ آمریکا واقع در غرب ایالت ویرجینیا. رجوع به دائرةالمعارف بریتانیکا شود.
-
شابشی
لغتنامه دهخدا
شابشی . [ ب َ ] (اِخ ) رجوع به شابستی و دائرةالمعارف القرن تألیف محمد فرید و جدی ج 5 ص 358 شود.
-
شیخ
لغتنامه دهخدا
شیخ . [ ش َ ] (اِخ ) لقب محمد المهدی رئیس حکومت شرفای سعدیین در مغرب (مراکش ). (از دائرةالمعارف اسلامی ).
-
شیخ
لغتنامه دهخدا
شیخ . [ ش َ ] (اِخ ) لقب محمد رئیس عشیره ٔ بنی وطاس در مغرب (مراکش ). (از دائرةالمعارف اسلامی ).
-
شیخ الجبل
لغتنامه دهخدا
شیخ الجبل . [ ش َ خُل ْ ج َ ب َ ](اِخ ) لقب راشدبن سنان . (از دائرةالمعارف اسلامی ).
-
شیخ الجمل
لغتنامه دهخدا
شیخ الجمل . [ ش َ خُل ْ ج َ م َ ] (ع اِ مرکب ) لقب امیرالحاج در مصر. (از دائرةالمعارف اسلامی ).
-
شیخ الحجاز
لغتنامه دهخدا
شیخ الحجاز. [ ش َ خُل ْ ح ِ ] (اِخ )رجوع به علی جوینی شود. (از دائرةالمعارف اسلامی ).
-
شیخ الحرم
لغتنامه دهخدا
شیخ الحرم . [ ش َ خُل ْ ح َ رَ ] (اِخ ) لقب حاکم مدینه . (از دائرةالمعارف اسلامی ).
-
ایلیا
لغتنامه دهخدا
ایلیا. (اِخ ) به عبری به معنی خدا خدای . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رجوع به الیاس و دائرةالمعارف فارسی شود.