کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خین
لغتنامه دهخدا
خین . (اِ) خون در لهجه ٔ مردم شوشتر. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). || مزید مؤخر امکنه . چون : پنج خین . (یادداشت مؤلف ).
-
خین
لغتنامه دهخدا
خین . [ خ َی ْ ی ِ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان خرمشهر است . این دهستان بین دهستان نهر یوسف و دهستان رویس واقع است با آب و هوای گرم و مرطوب . شغل اهالی تربیت نخل و حصیربافی برای حمل خرما. این دهستان از 7 قریه ٔ بزرگ و کوچک تشکیل شده که...
-
خین
لغتنامه دهخدا
خین . [ خ ِی ْ ی ِ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی دهستان خین بخش مرکزی شهرستان خرمشهر واقع در 9 هزارگزی شمال باختری خرمشهر و 2 هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو خرمشهر بمرز عراق . این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای گرم که سکنه ٔ آن با قریه ٔ فیله در حدود2450 ...
-
واژههای مشابه
-
خین جوک
لغتنامه دهخدا
خین جوک . (اِ) نامی است که درافغانستان بدرخت بن دهند و نام پیستاسیا خین جوک که بزبان علمی بدان داده انداز این کلمه ٔ فارسی مأخوذ است . (یادداشت مؤلف ).
-
خین کب
لغتنامه دهخدا
خین کب . [ ک ُ ] (علامت اختصاری ) در منطق رمز است برای : «اختلاف مقدمتین و کلیت کبری » در انتاج شکل دوم قیاسات . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
فیلیه
لغتنامه دهخدا
فیلیه . [ لی َ / لی ِ ] (اِخ ) دهی است که نام دیگرش خین است . رجوع به خین شود.
-
کین جوک
لغتنامه دهخدا
کین جوک . (اِ) خین جوک . (ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به خین جوک شود.
-
خی
لغتنامه دهخدا
خی . (اِ) مخفف «خین » و «خیم » که خون و لعاب غلیظ بینی و دهن باشد. (از لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ).
-
مغکب
لغتنامه دهخدا
مغکب . [م ُ ک ُ ] (اِ) در منطق رمز است از «موجبه ٔ صغری و کلیت کبری ». (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مغکب اول خین کب ثانی و مغکاین سوم در چهارم مین کغ یا خین کاین شرط دان .رجوع به حاشیه ٔ ملا عبداﷲ شود.
-
ابوالعرابید
لغتنامه دهخدا
ابوالعرابید. [ اَ بُل ْ ع َ ] (اِخ ) نهری در حدّ غربی ایران که از شطالعرب تا آذربایجان بکشد. میان نهر خیّن تا دویرج نزدیک دعیجی و الحد.
-
مصلاوی
لغتنامه دهخدا
مصلاوی . [ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خین بخش مرکزی شهرستان خرمشهر واقع در 6هزارگزی شمال باختری خرمشهر با 120 تن جمعیت . آب آن از شطالعرب و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
مندوان
لغتنامه دهخدا
مندوان . [م ُ دُ ] (اِخ ) دهی از دهستان خین است که در بخش مرکزی خرمشهر واقع است و 200 تن سکنه دارد که از طایفه ٔعبدالمطلب هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
عرایض
لغتنامه دهخدا
عرایض . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خین بخش مرکزی شهرستان خرمشهر، واقع در دشت . گرمسیر و مرطوب است . 500 تن سکنه دارد. آب آن از شطالعرب تأمین میشود. محصولات آن خرما است . شغل اهالی زراعت است . صنایع دستی آنها حصیربافی است . ساکنین از طایفه ...