کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیم آلود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خیم آلود
لغتنامه دهخدا
خیم آلود. (ن مف مرکب ) آلوده به خیم . قی آلود. (یادداشت مؤلف ). || چرکدار. چرک . کثافت دار. (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
کرکس خیم
لغتنامه دهخدا
کرکس خیم . [ ک َ ک َ ] (ص مرکب ) دارای خوی کرکس . به خوی و طبیعت کرکس : نیست طغرل شرف و عنقانام هست هدهدلقب و کرکس خیم .خاقانی .
-
پیله خیم
لغتنامه دهخدا
پیله خیم .[ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) چرک و قی چشم که روان باشد.
-
ذات خیم
لغتنامه دهخدا
ذات خیم . [ ت ُ ] (اِخ ) از بلاد مهره است به یَمَن دور. (المرصع). رجوع به ذات الخیم شود.
-
ذات خیم
لغتنامه دهخدا
ذات خیم . [ ت ُ ] (اِخ ) موضعی است میان مدینةو دیار غطفان . (معجم البلدان یاقوت ). جائی است به دیار غطفان . (المرصع). جایگاهی به مدینة. (المرصع).
-
ذوات خیم
لغتنامه دهخدا
ذوات خیم . [ ذَ ت ُ ](اِخ ) موضعی است . عمروبن معدیکرب گوید : فروی ضارجاً فذوات خیم فحرة فالمدافع من قنان .(المرصع).
-
خیم چشم
لغتنامه دهخدا
خیم چشم . [ م ِ چ َ / چ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قی چشم . ریم چشم . کثافت دور چشم برنشسته . (یادداشت مؤلف ).
-
خوش خیم
لغتنامه دهخدا
خوش خیم . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (ص مرکب ) مقابل دژخیم . (یادداشت مؤلف ). نیکوسرشت . نیکوخوی .
-
جستوجو در متن
-
ابناء
لغتنامه دهخدا
ابناء. [ اَ ] (اِخ ) ابناء فارس یا ابناء یمن . نامی است احفاد و اخلاف سپاه ایران را که بروزگار کسری انوشروان براندن حبشة از ساحل جنوبی عربستان به یمن شدند و بامر کسری بدانجا اقامت گزیدند و شرح آن چنان است که از تاریخ محمدبن جریر طبری بترجمه ٔ بلعمی ذ...
-
آب
لغتنامه دهخدا
آب . (اِ) (اوستائی آپ ap، سانسکریت آپ َ apa، پارسی باستانی آپی api، پهلوی آپ ap) مایعی شفاف بی مَزه و بوی که حیوان از آن آشامد و نبات بدان تازگی و تری گیرد. و آن یکی از چهار عنصر قدماست و به عربی آن را ماء و بلال خوانند. و ابوحیّان و ابوالحیوة و ابوا...