کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خیمی
لغتنامه دهخدا
خیمی . (اِ) مرقة و شوربایی که از حیوان صدف طلینا کنند. (یادداشت مؤلف ).
-
خیمی
لغتنامه دهخدا
خیمی . [ خ َ ] (ص نسبی ) خیمه فروش . آنکه خیمه دوزد وفروشد. (یادداشت مؤلف ). خیمه دوز. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) عبدالرحمان بن محمدبن حسین مکنی به ابوالقاسم خیمی . راوی بود و چند سالی در مکه مجاور شد و بسال 405 هَ . ق . در آنجا درگذشت . وی از ابوبکر اسماعیلی و ابواحمدبن عدی و ابوبکر صرامی و جز آنان روایت کرد. (از تاریخ جرجان ابوالقاسم سه...
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) کندی زیدبن حسن بن سعید بغدادی مقری نحوی . نامه ٔ دانشوران در ترجمه ٔ احوال او آرد: کنیتش ابوالیمن و از بزرگان علمای ادب و نحو است در علم قرائت و نحو و فنون ادبیه مهارت داشته ولادتش صباح روز چهار شنبه ٔ بیست و پنجم شهر ش...