کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خیلی
لغتنامه دهخدا
خیلی . [ خ َ / خ ِ ] (ص نسبی ) مهتر اسبان (یادداشت مؤلف ) : یکی کرباس خرجی داد کان رانپوشد هیچ خیلی و بکیجی .سوزنی .
-
خیلی
لغتنامه دهخدا
خیلی . [ خ َ / خ ِ ] (ق ) بسیار. بس . فراوان . بغایت . بی نهایت . (ناظم الاطباء). بسیار مطلق . (یادداشت مؤلف ). این کلمه به این معنی مستعمل قدماء نبوده است و اصل آن از «خیل » بمعنی گروه اسبان و سواران و یاءوحدت است و عبارت «اندک اندک خیلی گردد و قطر...
-
جستوجو در متن
-
انتیم
لغتنامه دهخدا
انتیم . [ اَ ] (فرانسوی ، ص ) خودمانی . صمیمی : خیلی با هم انتیم هستند.
-
کلیوپاس
لغتنامه دهخدا
کلیوپاس . [ ](اِخ ) (خیلی مشهور) یکی از آن دو شاگرد است که مسیح ایشان را در راه عمواس ملاقات کرد و بعضی برآنند که کلیوپاس همان کلوپا می باشد. (از قاموس کتاب مقدس ).
-
روطة
لغتنامه دهخدا
روطة. [ طَ] (اِخ ) موضعی است به اندلس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دژی است از اعمال سرقسطه در اندلس و خیلی استوار است . (ازمعجم البلدان ).
-
نسخه بودن
لغتنامه دهخدا
نسخه بودن . [ ن ُ خ َ / خ ِ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، خیلی زیرک و فریب دهنده بودن . (فرهنگ نظام ).
-
بنات اعوج
لغتنامه دهخدا
بنات اعوج . [ ب َ ت ُ اَ وَ ] (ع اِمرکب ) خیلی است منسوب به اعوج که فحل معروفی است .
-
مانتول
لغتنامه دهخدا
مانتول . [ ت ُ] (فرانسوی ، اِ) اسانسی است که از جنس نعناع گیرند.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مانتول یا الکل مانتولیک یا کامفر دومانت 156=C10H20O یکی از اجزای متشکله ٔ اسانس مانت است که بصورت تبلورهای منشوری شکل شش سطحی بیرنگ و درخشان می باشدو مزه ٔ ن...
-
تار مو
لغتنامه دهخدا
تار مو. [ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دانه ٔ موی . تای مو. || مجازاً، خیلی باریک . نزار : بعیادت پیش وی رفته بودم او را یافتم چون تار مویی گداخته . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 459).- مثل تار مو ؛ خیلی باریک و نزار.
-
هادووادو
لغتنامه دهخدا
هادووادو. [ دَ دَ / دُ دُ ] (اِمص مرکب ) دوندگی و با فعل کردن صرف شود: در این چند روزه برای خریدن این خانه خیلی هادووادو کردید، خستگی شما از آن است . (یادداشت مؤلف ).
-
چارواداری
لغتنامه دهخدا
چارواداری . [ چارْ ](حامص مرکب ) چهارپاداری . مال به کرادهی . مسافربری . بارکشی . || (ص نسبی ) منسوب به چاروادار.- فحش چارواداری ؛ دشنام خیلی زشت .
-
یتیمی
لغتنامه دهخدا
یتیمی . [ ی َ ] (اِخ ) مولانا یتیمی از شاعران عهد صفوی است .صادقی کتابدار در مجمع الخواص (ص 251) درباره ٔ وی گوید: اشعار زیادی دارد و این مقطعش خیلی مشهور است :ای یتیمی در جهان هر باغ دارد میوه ای میوه ٔ باغ یتیمی خنجر و پیکان بود.
-
کاشی
لغتنامه دهخدا
کاشی . (اِخ ) (حیاتی ...) صادقی کتابدار نویسد:حقیر وی را ندیده ام ولی این بیتش خیلی مشهور است :کوی یاراست از اینجا بتکبر مگذرسر بنه سجده گه گبر و مسلمان اینجاست .(ترجمه ٔ تذکره ٔ مجمع الخواص ص 240).
-
بسیان
لغتنامه دهخدا
بسیان . [ ب ُ ] (اِخ ) (یوم ...) جایگاهی است که در آن جنگی بنی فزارة را بر بنی جشم بن بکر بوده و درین باره شاعر گوید:و کم غاورت خیلی ببسیان منکم ارامل عقری او اسیرا مکفرا.(مجمعالامثال میدانی ).