کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیطان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خیطان
لغتنامه دهخدا
خیطان . (ع اِ) ج ِ خوط. || ج ِ خیط.
-
جستوجو در متن
-
خیط
لغتنامه دهخدا
خیط. (ع اِ) گروه ملخ . خَیط. ج ، خیطان . || گله ٔ شترمرغ . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). خَیط. ج ، خیطان . || دایره ٔ بر زمین کشیده . (یادداشت مؤلف ).
-
خوط
لغتنامه دهخدا
خوط. (ع اِ) شاخ نازک یکساله ٔ درخت خرما یا هر شاخ دیگر. ج ، خیطان و اخواط. || (ص ) مرد تناور سبک نیکوخلقت . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
راجز
لغتنامه دهخدا
راجز. [ ج ِ ] (اِخ ) فضل بن قدامه ٔ عجلی یکی از فحول شعرای عهد اموی است کنیت او ابوالنجم بود. گویند شبی هشام وی را برای نقل قصص و حکایات گوناگون احضار کرد او نیز داستانی از دختران خود بیان کرد و درباره ٔ ظلامه که نام یکی از ایشان است گفت :کان ظلامة ا...