کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیر کله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
اﷲ خیر حافظاً
لغتنامه دهخدا
اﷲ خیر حافظاً. [ اَل ْ لا هَُ خ َ رُن ْ ف ِ ظَن ْ ] (ع جمله ٔ اسمیه )مأخوذ است از آیه ٔ فاﷲ خیر حافظاً و هو ارحم الراحمین (قرآن 64/12)؛ یعنی اﷲ خود به است بنگهبانی و او مهربانتر مهربانان است . (کشف الاسرار ج 5 ص 96). در فارسی در مقام دعا برای حفاظت ...
-
ده خیر پایین
لغتنامه دهخدا
ده خیر پایین . [دِه ْ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قریةالخیر بخش داراب شهرستان فسا. واقع در 18هزارگزی جنوب خاوری داراب . سکنه ٔ آن 572 تن . آب آن از چشمه و چاه تأمین می شود. راه آن فرعی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
الصلوة خیر من النوم
لغتنامه دهخدا
الصلوة خیر من النوم . [ اَص ْ ص َ لا ت ُ خ َ رُن ْ م ِ نَن ْ ن َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) یعنی نماز به از خواب است . جمله ای است که اهل سنت در اذان و پس از «حی علی الصلوة» گویند.
-
خشتی به خیر گذاشتن
لغتنامه دهخدا
خشتی به خیر گذاشتن . [ خ ِ ب ِ خ َ/ خ ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بنای خیر کردن مانند ساختن آب انبار و پل و جز آن . (از ناظم الاطباء). عمارتی مثل آب انبار و مهمانسرا و کاروانسرا و خانقاه و مسجد ومانند آن در راه خدا ساختن . (آنندراج ) : خشتی بخیر چون خم می...
-
خیر و سلامت
لغتنامه دهخدا
خیر و سلامت . [ خ َ / خ ِ رُ س َ م َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نیکویی و تندرستی . || این تعبیر در مقام خداحافظی بکار رود : ای آنکه بتقریر و بیان دم زنی از عشق ما با تو نداریم سخن خیر و سلامت .حافظ.
-
خیر و شر کردن
لغتنامه دهخدا
خیر و شر کردن . [ خ َ / خ ِ رُ ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نوعی فال با خطوط چند بر زمین یا دیوار یا کاغذ کشیدن و سپس خط اولی راخیر و دومی را شر گفتن که اگر آخرین خط خیر باشد فال نیک و اگر شر باشد فال بد است . (یادداشت مؤلف ).
-
خیر و شر
لغتنامه دهخدا
خیر و شر. [ خ َ / خ ِ رُ ش َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نیک و بد. خوب و بد. بد و نابد. بهنجار و نابهنجار.
-
خیر و عافیت
لغتنامه دهخدا
خیر و عافیت . [ خ َ / خ ِ رُ ی َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خیر. عافیت . برکت و عافیت . (ناظم الاطباء).
-
خیر و نیکویی
لغتنامه دهخدا
خیر و نیکویی . [ خ َ / خ ِ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خیر. نیکویی . بر. خوبی . (از منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
لقمان
لغتنامه دهخدا
لقمان . [ ل ُ ] (اِخ ) ابن عامر حمصی . محدث است . (منتهی الارب ). فرج بن فضالة از وی و وی از ابوالدرداء این حدیث روایت کند: معاتبةالاخ خیر من فقده ، و من لک باخیک کله .». (عیون الاخبار ج 3 ص 28).
-
ابوالفضل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) جعفربن محمدبن حسین المحدث بن حسین بن حسن بن علی بن عمر الاشرف بن الامام زین العابدین . و او ملقب به سید ابیض ، الثائر باﷲ علوی است . وی بروزگار ابوالفضل اسفهبد محمدبن شهریاربن جمشید رستمداری از گیلان خروج و بعضی ازح...
-
حسن رزاز
لغتنامه دهخدا
حسن رزاز. [ ح َ س َ ن ِ رَزْ زا] (اِخ ) (حاجی سید...) که بعدها اسم خانوادگی خود را به «شجاعت » تبدیل نموده بود از پهلوانان بسیار معروف و باشرافت و خیر تهران بود. محمد قزوینی گوید: من در سی و پنج سال پیش (سال 1290 هَ . ش .) قبل از مسافرت از ایران ، کش...
-
ابتر
لغتنامه دهخدا
ابتر. [ اَ ت َ ] (ع ص ، اِ) بریده دم . بریده دنب . بریده ذنب . بریده دنبال . دم بریده . دنبال بریده . کله . کلته . بکنگ . بی دنبال . بی دنباله . کوتاه دم . کوتاه دنبال . || ناقص . ناتمام : نخست روز که دریا ترا بدید بدیدکه پیش قدر توچون ناقص است و چون...
-
تردامن
لغتنامه دهخدا
تردامن . [ ت َ م َ ] (ص مرکب ) کنایه از فاسق و فاجر و بدگمان و عاصی و مجرم و گناهکار و آلوده ٔ معصیت و ملوث باشد. (برهان ) (از ناظم الاطباء). کنایه از فاسق و فاجر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). فاسق . (فرهنگ رشیدی ). آلوده ٔ معصیت . (اوبهی ) (فرهنگ خطی ...
-
بنگ
لغتنامه دهخدا
بنگ . [ ب َ ] (اِ) سانسکریت «بهنگ » . اوستا «بنگهه » . پهلوی «منگ » (کنب ). بنج و منج معرب آن است و آن به حشیش اطلاق شود. گاه برگ آن و گاه دانه ٔ آن (چرس ) را فروشند. دانه های کوبیده ٔ بنگ را با شیر مخلوط کنند و در کره بزنند تا روغن بنگ بدست آید. مای...