کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیرمقدم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خیرمقدم
لغتنامه دهخدا
خیرمقدم . [ خ َ / خ ِ رِ م َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کلمه ای است که در وقت قدوم گویند و این مقابل خیر باد است . (آنندراج ). کلمه ٔ تهنیت که در ورود کسی گویند یعنی خوش آمدی . (ناظم الاطباء). کلمه ای است که دوستی در وقت آمدن دوستی می گویدبجهت تفا...
-
واژههای مشابه
-
خیرمقدم گفتن
لغتنامه دهخدا
خیرمقدم گفتن . [خ َ / خ ِ رِ م َ دَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) خوش آمد گفتن .
-
جستوجو در متن
-
مقدم
لغتنامه دهخدا
مقدم . [ م َ دَ] (ع مص ) بازآمدن . قُدوم . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). از سفر و یا از جایی بازآمدن . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : تو چنین بی برگ در غربت به خواری تن زده وز برای مقدمت روحانیان در انتظار. جمال الدین اص...
-
رسیدن
لغتنامه دهخدا
رسیدن . [ رَ / رِ دَ ] (مص ) آمدن . (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ورق 12) (فرهنگ فارسی معین ) (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). آمدن کسی به جایی . قدوم . ورود: رسیدن به خیر؛ خیرمقدم . (یادداشت مؤلف ). در آمدن . (فرهنگ فارسی معین )(ناظم الاطباء) (از حاشیه ٔ...