کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیال پردازی جنسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کج خیال
لغتنامه دهخدا
کج خیال . [ ک َ ] (ص مرکب ) کج فکر. کج اندیش . || شکاک . بددل .
-
فانوس خیال
لغتنامه دهخدا
فانوس خیال . [ س ِ خ َ / خیا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فانوسی باشد که در آن صورتها کشند و آن صورتها به هوای آتش به گردش درآید. (برهان ) : این چرخ فلک که ما در او حیرانیم فانوس خیال از او مثالی دانیم خورشید چراغ دان و عالم فانوس ما چون صوریم کاندر آن...
-
هم خیال
لغتنامه دهخدا
هم خیال . [ هََ ] (ص مرکب ) هم اندیشه . دو تن که در یک اندیشه اند و یک سودا به سر دارند. هماهنگ . موافق . هم فکر : یاد ایامی که با هم آشنا بودیم ماهم خیال و هم صفیر و هم نوا بودیم ما.صائب .
-
شیطان خیال
لغتنامه دهخدا
شیطان خیال . [ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) آنکه مانند شیطان در هر کاری وسوسه می کند. (ناظم الاطباء). سیی ءالظن . بداندیش . (یادداشت مؤلف ).
-
نازک خیال
لغتنامه دهخدا
نازک خیال . [ زُ ] (ص مرکب ) که خیالش نازک و لطیف و رقیق است . که مخیله ای دقیق و قوی دارد. نازک اندیش . دقیق الفکر : چو مضمونی که در دل بگذرد نازک خیالی راسخن هردم بگرد آن لب خاموش می گردد. جلال اسیر (از آنندراج ).گرچه صائب نازک افتاده ست آن موی میا...
-
مردم خیال
لغتنامه دهخدا
مردم خیال . [ م َ دُ ] (ص مرکب ) کسی که توهم کند چیزی را که وجود نداشته باشد. (ناظم الاطباء) : که این اژدها خوی مردم خیال نهنگی است کاورده بر ما زوال .نظامی .
-
باریک خیال
لغتنامه دهخدا
باریک خیال . (ص مرکب ) ظریف اندیش . آنکه لطیف فکر کند. شاعر نازک خیال . میرزا صائب گوید : هر که چون رشته ز باریک خیالان گردیدروزیش تنگتر از رشته ٔ سوزن باشد. (آنندراج ).کسی که خیالات و افکار ونکات خوب و لطیف ظاهر میدارد چه در شعر و چه در غیرآن : صائب...
-
پریشان خیال
لغتنامه دهخدا
پریشان خیال . [ پ َ ] (ص مرکب ) مضطرب . پراکنده فکر.
-
خام خیال
لغتنامه دهخدا
خام خیال . (ص مرکب ) آنکه خیالات فاسد و اندیشه های تباه در سر داشته باشد. (آنندراج ). کسی که صاحب خیالات فاسد است .
-
خیال اصفهانی
لغتنامه دهخدا
خیال اصفهانی . [ خ َ ل ِ اِ ف َ ] (اِخ ) اسم او میرزا غیاث الدین محمد خلف میرزا صدرا ولد میرمحمد باقر داماد و متخلص به اشراق است . بمصاهرت آقا جمال خوانساری مخصوص بوده است و علوم معقول و منقول کسب فرموده بصفات حسنه مسلم اهل زمان خود بوده در غلبه ٔ اف...
-
خیال باطل
لغتنامه دهخدا
خیال باطل . [ خ َ / خیا ل ِ طِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تصور احمقانه . (ناظم الاطباء). تصور باطل . پندار بیهوده . گمان گزافه . توهم نابجا.
-
خیال بستن
لغتنامه دهخدا
خیال بستن . [ خ َ / خیا ب َ ت َ ] (مص مرکب ) تصور کردن . پنداشتن . توهم کردن . (ناظم الاطباء). خیال کردن . اندیشیدن . تخیل . (یادداشت مؤلف ). حصول تصور و پندار : حصیری را خیال بست چنانکه مستان را بندد که ... فرود نیامد. (تاریخ بیهقی ). ملوک را خیاله...
-
خیال بکر
لغتنامه دهخدا
خیال بکر. [ خ َ / خیا ل ِ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خیال تازه . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). خیال بدیع. خیال نو. اندیشه و گمانی که دیگران نکرده اند.
-
خیال پختن
لغتنامه دهخدا
خیال پختن . [ خ َ / خیا پ ُ ت َ ] (مص مرکب ) طمع و توقع داشتن .(ناظم الاطباء). || اندیشه های بیجا و بی فایده در ذهن خطور دادن . خیالهای بیجا در ذهن آوردن .
-
خیال خام
لغتنامه دهخدا
خیال خام .[ خ َ / خیا ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تصور بیهوده . پندار خام . توقع بیجا. هوس بیجا. (ناظم الاطباء).