کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیالات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خیالات
لغتنامه دهخدا
خیالات . [ خ َ / خیا ](ع اِ) پندارها. گمانها. تخیلات ، توهمات . مصورات . (ناظم الاطباء). ج ِ خیال . (یادداشت مؤلف ) : من چون زخیالات بری گشته ام آری باشد ز خیالات بری مردم هشیار. مسعودسعد.اسیرم به بند خیالات و خان رانوا میدهم وز نوا میگریزم . خاقانی...
-
جستوجو در متن
-
خام خیال
لغتنامه دهخدا
خام خیال . (ص مرکب ) آنکه خیالات فاسد و اندیشه های تباه در سر داشته باشد. (آنندراج ). کسی که صاحب خیالات فاسد است .
-
خام سر
لغتنامه دهخدا
خام سر. [ س َ ] (ص مرکب ) آنکه خیالات فاسد و اندیشه های تباه در سر داشته باشد. (آنندراج ). || نعت است مر کسی را که صاحب خیالات فاسد میباشد. چون : «آدم خام سر چنین کند».
-
توهمات
لغتنامه دهخدا
توهمات . [ ت َ وَهَْ هَُ ] (ع اِ) خیالات و چیزهای خیالی و موهومات و چیزهائی که وجود خارجی نداشته باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به توهم شود.
-
سوداپرست
لغتنامه دهخدا
سوداپرست . [ س َ / سُو پ َ رَ ] (نف مرکب ) آنکه مطیعهوی و هوس خویش باشد. || شهوت پرست . || آنکه خیالات باطل کند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
موطل
لغتنامه دهخدا
موطل . [ م َ طَ ] (ع ص ) کسی که دربند خیالات وآرزوهای موهوم خود باشد. (از فرهنگ دزی ج 2 ص 624).
-
بنات الضمیر
لغتنامه دهخدا
بنات الضمیر. [ ب َ تُض ْ ض َ ] (ع اِ مرکب ) افکار. احادیث نفس . اسرار. خیالات . (از المرصع).
-
بنات النفس
لغتنامه دهخدا
بنات النفس . [ ب َ تُن ْ ن َ ] (ع اِ مرکب )هموم و افکار و خیالات و احادیث نفس . (از المرصع).
-
بندیشه
لغتنامه دهخدا
بندیشه . [ ب َ ش َ / ش ِ ] (اِ) اندیشه ای که فکر و خیال باشد و بندیشه ها یعنی خیالات و تخیلات . (برهان ). اندیشه است که فکر و خیال باشد و بندیشه ها بمعنی خیالات و تخیلات و بندیش امر به اندیشه کردن است و به اضافه ٔ «یا» او را بیندیش گویند. (آنندراج )....
-
هپروتی
لغتنامه دهخدا
هپروتی . [ هََ پ َ ] (ص نسبی ) منسوب به هپروت ، که کلمه ای است ساختگی . رجوع به هپروت شود.- خیالات هپروتی ؛به معنی واهی و غیر معقول که هیچ نوع مخرج عقلانی ندارند.
-
اندیشه کیش
لغتنامه دهخدا
اندیشه کیش . [ اَ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) آنکه معتاد به اندیشه است . آنکه عادت بتفکر دارد. || آنکه همواره خیالات فاسد در سر پروراند. خیالاتی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
فخرالدین
لغتنامه دهخدا
فخرالدین . [ ف َ رُدْ دی ] (اِخ ) دهراجی . خاندان او به فضایل در خراسان مثل بوده اند. از خیالات اوست :مهترانی که در جهان هستندهمه از جام بخل سرمستندپای احسان خویش نگشادنددست امکان ما فروبستند.(از مجمع الفصحاء ج 1 ص 374).
-
همکلام
لغتنامه دهخدا
همکلام . [ هََ ک َ ] (ص مرکب ) هم کلام . هم سخن . دو تن که با هم گفتگوکنند. || لقب مأمورانی که نادرشاه در هرشهر می گماشت تا اعمال و خیالات حکام را گزارش کنند وکارها به استصواب ایشان می گذشت . (یادداشت مؤلف ).
-
عنادیة
لغتنامه دهخدا
عنادیة. [ ع ِ دی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای هستند از سوفسطائیان که حقایق اشیاء را منکر باشند و آنها را اوهام و خیالات باطل ، چون نقش بر آب پندارند. (از اقرب الموارد). رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و تعریفات جرجانی شود.