کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خیابانهای ناهممحور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پائین خیابان
لغتنامه دهخدا
پائین خیابان . (اِخ ) بلوکی از ناحیه ٔ آمل در مازندران که قرای آن 33 و مساحت 2 فرسنگ مربع و سکنه 2559 تن است . حد شمالی اهلمرستاق و شرقی شهر آمل و جنوبی بالاخیابان و غربی مانزور سفلی است .
-
عیش آباد خیابان
لغتنامه دهخدا
عیش آباد خیابان . [ ع َ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد با 137 تن سکنه . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
جستوجو در متن
-
هندل
لغتنامه دهخدا
هندل . [ هَِ دِ ] (انگلیسی ، اِ) میله ای است آهنی که در طول آن دو زاویه ٔ قائمه تشکیل شده و در سر بازوی بلند آن گیره ای تعبیه شده که به محور پروانه ٔ اتومبیل بند میشود و با گرداندن هندل پروانه به گردش درمی آید. این وسیله در اتومبیل های جدید به کار نم...
-
محوری
لغتنامه دهخدا
محوری . [م ِح ْ وَ ] (ص نسبی ) منسوب به محور. || دراصطلاح پزشکی دومین مهره ٔ گردن . مهره ٔ آسه ای . || در اصطلاح گیاه شناسی ، جوانه های محوری یا جانبی جوانه هایی هستند که در طول ساقه ٔ نبات قرار گرفته اند و هر یک از آنها از کنار یک برگ (محلی که دمبرگ...
-
دیاگرام
لغتنامه دهخدا
دیاگرام . (فرانسوی ، اِ)برای نمایش قسمتهای مختلف گلها در روی حلقه های مختلف اشکال اختصاری رسم میشود که آنها را دیاگرام نامیده اند. (گیاه شناسی گل گلاب چ 3 ص 199). تصویر اجزاء گل بر سطح مستوی و افقی را دیاگرام مینامند در دیاگرام ساختمان و طرز قرار گرف...
-
چوبی
لغتنامه دهخدا
چوبی . (ص نسبی ) منسوب بچوب . (ناظم الاطباء). از چوب . ساخته شده از چوب ، همچون : خانه ٔ چوبی ، پای چوبی ، پل چوبی ، درچوبی ، دسته ٔ چوبی ، قاشق چوبی ، قفس چوبی ، نیمکت چوبی ، تخت چوبی ، میز چوبی ، صندلی چوبی ، صندلی دسته دار چوبی ، قفسه ٔ چوبی ، کفش...
-
دنده
لغتنامه دهخدا
دنده . [ دَ دَ / دِ ] (اِ) هر یک از استخوانهای پهلو. ضلع. (از ناظم الاطباء). استخوان پهلو. فقره . هریک از استخوانهای دو جانب وحشی تن آدمی از یمین و شمال . هر یک از استخوانهای سینه ٔ پهلو. قبرقه . هر یک از استخوانهای منحنی و قوسی شکل که قفس سینه را از...
-
عنکبوتیة
لغتنامه دهخدا
عنکبوتیة. [ ع َ ک َ تی ی َ ] (ع ص نسبی ) مؤنث عنکبوتی ، که منسوب به عنکبوت است . رجوع به عنکبوت شود. || (اِ) صفحه ٔ بالایین اسطرلاب که مدار اکثر احکام اسطرلاب بر آن است . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رجوع به عنکبوت اسطرلاب و اسطرلاب و عنکبوتی شود. || ...
-
هاپلومیتوز
لغتنامه دهخدا
هاپلومیتوز. [ ل ُ تُزْ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح جانورشناسی ) مؤلف کتاب جانورشناسی آرد: نوعی از تقسیم عرضی کروموزم ها را هاپلومیتوز نامند که برای شرح آن تقسیم پارامسیوم کوداتم را انتخاب میکنیم . ابتدا علائم تقسیم در میکرونو کلئوس دیده میشود. در پروفا...
-
ذابح
لغتنامه دهخدا
ذابح . [ ب ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ذبح . سربرنده . ذامط. ذبح کننده ٔ حیوان مأکول اللحم . بسمل کننده . گلوبرنده . || (اِ) داغ گلوی ستور. یا آهن داغی است که بدان بر جانب گردن ستور داغ کنند. || موی که میان بند سر و گردن و جای ذبح رُسته باشد. || (اِخ ) ...
-
بکران
لغتنامه دهخدا
بکران . [ ب ِ ] (از ع ، اِ) ج ِ بکر. (ناظم الاطباء). جمع بکر به علامت «اَن » فارسی : دگر ره بود پیشین رفته شاپوربپیش آهنگ آن بکران چون حور. نظامی .- بکران بهشت ؛ حوریان . (ناظم الاطباء). کنایه از حوران بهشتی باشد. (برهان ) (از انجمن آرا) : بکران بهش...
-
شهر فرنگ
لغتنامه دهخدا
شهر فرنگ . [ ش َ رِ ف َ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی سرگرمی کودکانه و آن چنانست که مقداری تصویرهای گوناگون را طوماروار به یکدیگر چسبانند و دو سر آن طومار رابه دو چوب یا دو نورد بندند و محور را گرد خود گردانند، تصویرها از محوری بگشاید و گرد محور...
-
جامع نطنز
لغتنامه دهخدا
جامع نطنز. [ م ِ ع ِ ن َ طَ ] (اِخ ) یا مسجد جمعه . مسجد معروفی است در نطنز که مورد مطالعه ٔ سیاحان بوده و مهمترین بنای قدیم نطنزبشمار است . این جامع مرکب از چندین بنا است که همه ٔآنها را در زمان الجایتو خدابنده و پسرش ابوسعید بهادرخان ساخته اند. ساخ...
-
جرثقیل
لغتنامه دهخدا
جرثقیل . [ ج َرْ رِ ث َ ] (اِ مرکب ) نام علمی است که در آن قواعد کشیدن و برداشتن بارهای گران مندرج است . چنانکه گردون که به ارابه شهرت دارد و به هندی گاری وچهکرا گویند یکی از جمله اقسام جرثقیل است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). علم الحیل . ابزاری که بد...