کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خچکول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خچکول
لغتنامه دهخدا
خچکول . [ خ َ ] (ص ) گدا. سائل . فقیر. درویش . (ناظم الاطباء). رجوع به «خجکول » در این لغت نامه شود : بروزگار ملکشه عرابئی خچکول مگر ببارگهش رفت از قضا گه بار. انوری (از فرهنگ ضیاء).|| (اِ) کاسه ٔ گدایان . کشکول . کچکول . (از ناظم الاطباء). رجوع به «...
-
جستوجو در متن
-
کچکول
لغتنامه دهخدا
کچکول . [ ک َ] (اِ) کشکول . (برهان ) (آنندراج ). زنبیل . (ناظم الاطباء) : چون آن کچکول حلوا را در حضور خواجه گذاشتند... (انیس الطالبین بخاری نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). درویش با ایشان موافقت کرد کچکول حلوایی پیش آورد. (انیس الطالبین بخاری ). || گد...
-
کشکول
لغتنامه دهخدا
کشکول . [ ک َ ] (اِ) گدا باشد یعنی شخصی که گدایی می کند. (برهان ). || کجلول . (انیس الطالبین بخاری ). کاسه گونه ای باشد که درویشان و صوفیان بکار برند و در آن مایحتاج خود از خوراکی و مالیات مال صدقات ریزند. خچکول . در برهان آمده معنی آن کشیدن بدوش است...