کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خِرت و پِرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خرت
لغتنامه دهخدا
خرت . [ خ ُ رَ ] (ع اِ) ج ِ خُرْتة. رجوع به خرته شود.
-
واژههای همآوا
-
خرت و پرت
لغتنامه دهخدا
خرت و پرت . [ خ ِ ت ُ پ ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) آشغال . خرد و ریز. هنزر و پنزر. اسباب بی ارز. خاش و ماش . خارپوت .
-
جستوجو در متن
-
خارپوت
لغتنامه دهخدا
خارپوت . (اِ) خِرت و پِرت ، آشغال ، مواد کوچک مورد احتیاج ، رجوع به خرت و پرت شود.
-
خاش ماش
لغتنامه دهخدا
خاش ماش . (ع اِ مرکب ) خِرت و پِرت . قماش خانه و سقط متاع . (قاموس ).
-
خرد و ریز
لغتنامه دهخدا
خرد و ریز. [ خ ُ دُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) خرت و پِرت .تِلِک و پِلِک . خرد و ریزه . (یادداشت بخط مؤلف ).