کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خَصَاصَةٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خصاصه
لغتنامه دهخدا
خصاصه . [ خ ُ ص َ ] (اِخ ) شهرکی است در دیار بنی زبید و بنی الحارث بن کعب بین حجاز و تهامة. (از معجم البلدان ).
-
خصاصة
لغتنامه دهخدا
خصاصة. [ خ َ ص َ] (ع اِ) سوراخ . (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). ج ، خَصاص ، خَصائص . || هر سوراخ و شکافی که در در و غربال و برقع و مانند آن باشد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). || سوراخ خرد و ک...
-
خصاصة
لغتنامه دهخدا
خصاصة. [ خ ُص َ ] (ع اِ) انگور باقی مانده ٔ بعد از چیدن . (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). ج ِ خُصاص . || هر چیز اندک . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). ج ِ خُصاص .
-
واژههای همآوا
-
خصاصت
لغتنامه دهخدا
خصاصت . [ خ َ ص َ ] (ع اِ) درویشی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خصاصة
لغتنامه دهخدا
خصاصة. [ خ َ ص َ] (ع اِ) سوراخ . (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). ج ، خَصاص ، خَصائص . || هر سوراخ و شکافی که در در و غربال و برقع و مانند آن باشد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). || سوراخ خرد و ک...
-
خصاصة
لغتنامه دهخدا
خصاصة. [ خ ُص َ ] (ع اِ) انگور باقی مانده ٔ بعد از چیدن . (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). ج ِ خُصاص . || هر چیز اندک . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). ج ِ خُصاص .
-
خساست
لغتنامه دهخدا
خساست . [ خ ِ س َ ] (ع اِمص ) زبونی . (از غیاث اللغات ). فرومایگی . (آنندراج ). دنائت . پستی . حقارت . رذالت . (یادداشت بخط مؤلف ) : بچشم حقد و حسد که مظهر و مبدی معایب است و منشی مساوی و مثالب و تولد آن از نتیجه ٔ همت و خساست طبیعت ننگرد. (جهانگشای...
-
جستوجو در متن
-
خصاص
لغتنامه دهخدا
خصاص . [ خ ُ ] (ع اِ) ج ِ خُصاصَة. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). رجوع به خُصاصَه شود.
-
خصاص
لغتنامه دهخدا
خصاص . [ خ َ ] (ع مص ) درویش و حاجتمند گردیدن . خَصاصَة. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || (اِمص ) درویشی و حاجتمندی . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد.[ اَ م َ ] (اِخ ) حمّادی سرخسی . مؤلف کشف المحجوب آرد (چ ژکوفسکی ص 216) که : وی مبارز وقت و مدّتی رفیق من بود و از کار وی عجائب بسیار دیدم . وی از جوانمردان متصوف بود. و جامی در نفحات الانس از او بعنوان احمدبن حماد سرخسی ، عبارت فوق را از کشف ا...
-
تجمل
لغتنامه دهخدا
تجمل . [ ت َ ج َم ْ م ُ ] (ع مص ) نکوحالی نمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). آراسته شدن و جمال و نیکویی روی رابر خود بستن . (شرح قاموس ). خود را زینت دادن و آراسته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شأن و شکوه و جمال و آرایش خود نمودن . (غیاث ال...
-
ذر
لغتنامه دهخدا
ذر. [ ذَرر ] (اِخ ) الهمدانی . در عقدالفرید ذیل : «الوقوف علی القبور و ما بین الموتی » آرد: ابوذر الهمدانی بر قبر پسر خود ذرّ بایستاد و گفت : یا ذَرّ، شغلنی الحزن لک عن الحزن علیک ، فلیت شعری ما قلت و ما قیل لک ! ثم قال : اللّهم انی قد وهبت لک اسأته...
-
درویشی
لغتنامه دهخدا
درویشی . [دَرْ ] (حامص ) درویش بودن . صفت درویش . فقر. فاقه . حاجت . بی چیزی . فیلوزوفی . (یادداشت مرحوم دهخدا). ناداشت . نیاز. دست تنگی . مفلسی و تنگدستی . (ناظم الاطباء). ابوالحرمان . ابومتربة. (یادداشت مرحوم دهخدا). افتقار. املاق . (منتهی الارب )....