کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خيط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خیط
لغتنامه دهخدا
خیط. (ع اِ) گروه ملخ . خَیط. ج ، خیطان . || گله ٔ شترمرغ . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). خَیط. ج ، خیطان . || دایره ٔ بر زمین کشیده . (یادداشت مؤلف ).
-
خیط
لغتنامه دهخدا
خیط. [ خ َ ] (اِخ ) اطمی است از آن بنی اسود مشرف بر حره ٔ شرقی مسجد قبلتین . (منتهی الارب ).
-
خیط
لغتنامه دهخدا
خیط. [ خ َ ] (اِخ ) نام سلسله ٔ ستارگان خرد که بمیان حوتین جای دارند. (یادداشت مؤلف ).
-
خیط
لغتنامه دهخدا
خیط. [ خ َ ] (اِخ ) نام کوهی است . (منتهی الارب ).
-
خیط
لغتنامه دهخدا
خیط. [ خ َ ی َ ] (ع اِمص ) درازی گردن . (منتهی الارب ).
-
خیط
لغتنامه دهخدا
خیط. [ خ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 58 هزارگزی جنوب خاوری اهواز و یک هزارگزی خاور راه خلف آباد به اهواز. آب آن ازچاه و محصول آن غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری راه در تابستان اتومبیل رو است . ساکنان ...
-
خیط
لغتنامه دهخدا
خیط. [خ َ ] (ع اِ) رشته . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). ج ، اخیاط و خیوط و خیوطة : صدهزاران خیط یک تو را نباشد قوتی چون بهم بربافتی اسفندیارش نگسلد. سعدی .تاب خوردم رشته وار اندر کف خیاط صنعپس گره بر خیط خودبینی و خودرایی زدم . سع...
-
خیط ابیض
لغتنامه دهخدا
خیط ابیض . [ خ َ طِ اَب ْ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از صبح صادق . (منتهی الارب ). || کنایه از سفیدی روز. (یادداشت مؤلف ).
-
خیط اسود
لغتنامه دهخدا
خیط اسود. [ خ َ طِ اَس ْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از صبح کاذب . (منتهی الارب ). || کنایه از تاریکی شب . (یادداشت مؤلف ).
-
خیط الصوفیان
لغتنامه دهخدا
خیط الصوفیان . [ طُص ْ صو ] (اِخ ) دهی است از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر، واقع در 67 هزارگزی شمال خاوری شادگان و شش هزارگزی شمال راه بندر معشور به امیدیه . آب آن از چاه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و حشم داری و راه در تابستان اتومبیل...
-
خیط رقبه
لغتنامه دهخدا
خیط رقبه . [ خ َ طِ رَ ق َ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مغزحرام . مهره ٔ گردن . (منتهی الارب ) (یادداشت مؤلف ).
-
خیط رمله
لغتنامه دهخدا
خیط رمله . [ خ َ رَ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 48 هزارگزی جنوب خاوری اهواز و 15 هزارگزی جنوب راه اهواز به رامهرمز. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
خیط زبیر
لغتنامه دهخدا
خیط زبیر. [ خ َ زُ ب َ ](اِخ ) دهی است از دهستان آسیاب بخش هندیجان شهرستان خرمشهر، واقع در 48 هزارگزی شمال هندیجان سر راه بهبهان به خلف آباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
خیط شعاع
لغتنامه دهخدا
خیط شعاع . [ خ َ طِ ش ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خطوط شعاعی آفتاب . (از آنندراج ).
-
خیط شلیش
لغتنامه دهخدا
خیط شلیش . [ خ َ ش ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سویره بخش هندیجان شهرستان خرمشهر، واقع در 25 هزارگزی شمال باختری هندیجان و سه هزارگزی شمال خاوری راه اتومبیل رو بندر معشوربه هندیجان جمعیت آن 150 تن و آب آن از چاه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و حش...