کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خونابه ریز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خونابه ریز
لغتنامه دهخدا
خونابه ریز. [ ب َ / ب ِ ] (نف مرکب ) اشک ریز. خونابه بار : بشب زنده داران بیگاه خیزبخاکی غریبان خونابه ریز.نظامی .
-
واژههای مشابه
-
گرمی خونابه
لغتنامه دهخدا
گرمی خونابه . [ گ َ ی ِ ب َ / ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از بسیاری و شتاب و تعجیل در گریه باشد. (برهان ) (آنندراج ).
-
خونابه آشام
لغتنامه دهخدا
خونابه آشام . [ ب َ / ب ِ ] (نف مرکب ) کنایه از ظالم . دل آزار. (آنندراج ). || غمخوار : رفت صادق خان ز دهر آن نور چشم مردمی در غمش چون مردمک خونابه آشامیم ما.کلیم (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
ریز
لغتنامه دهخدا
ریز. (نف مرخم ) (ماده ٔ مضارع ریختن ) ریزنده و ریزان و پاشان و افشان و همیشه بطور ترکیب استعمال می شود، مانند: اشک ریز؛ کسی که گریه می کند و اشک از چشم آن روان است ... (از ناظم الاطباء). ریزنده . (آنندراج ). فاعل از ریزیدن . (شرفنامه ٔ منیری ).- آب ر...
-
بیگاه خیز
لغتنامه دهخدا
بیگاه خیز. (نف مرکب ) که بیگاه برخیزد. که بامداد زود برخیزد. که در دل شب از خواب برآید : بشب زنده داران بیگاه خیزبخاکی غریبان خونابه ریز.نظامی .
-
برگ ریزان
لغتنامه دهخدا
برگ ریزان . [ ب َ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) برگ ریز. برگ ریزنده . در حال برگ ریختن : چنین تا به شب برگ ریزان بودوز آشوب هر دد گریزان بود. اسدی . || (اِ مرکب ) بودن آفتاب است در برج میزان که فصل پائیز و خزان باشد. (برهان ) (از آنندراج ). موسم خزان . (غیاث...