کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوف و رجا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خوف کردن
لغتنامه دهخدا
خوف کردن . [ خ َ / خُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) ترسیدن . ترس داشتن . بیم داشتن . واهمه داشتن .
-
خوف زده
لغتنامه دهخدا
خوف زده . [ خ َ / خُو زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) بیمناک . بیم زده . ترسیده . آنکه او را وحشت رسیده است . وحشت زده .
-
جستوجو در متن
-
رجا داشتن
لغتنامه دهخدا
رجاداشتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) امید داشتن . امیدوار بودن . امیدوار شدن . امیدواری داشتن : جز به خشنودی و خشم ایزد و پیغمبرش من ندارم از کسی در دل نه خوف ونه رجا.ناصرخسرو.
-
رجا
لغتنامه دهخدا
رجا. [ رَ ] (ع اِ) رجاء. امید. (دهار) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). امیدواری . (دهار). مقابل یأس . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). توقع. چشم داشت . آرزو. مخت . (ناظم الاطباء) : کاروان ظفر و قافله ٔ فتح و مرادکاروانگاه به صحرای رجای...
-
لواطف
لغتنامه دهخدا
لواطف . [ ل َ طِ ] (ع اِ) استخوانهای پهلوی نزدیک سینه . (منتهی الارب ) : ایشان را از نکبات صبا و دبور خوف و رجا و هبوب شمال و جنوب قبض و بسط لواطف عواطف انس و هیبت نجات دهد. (کلیات سعدی ص 4).
-
سلوک کردن
لغتنامه دهخدا
سلوک کردن . [ س ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سفر کردن . || مدارا کردن . || پیروی نمودن رسم و عادت کسی را. (ناظم الاطباء). || (اصطلاح عرفان ) سلوک طی مدارج خاص را گویند که همواره سالک باید طی کرده تا بمقام وصل و فنا برسد که از جمله ٔ مدارج توبت ، مجاهدت ، خل...
-
نیکوخواه
لغتنامه دهخدا
نیکوخواه . [ خوا / خا ] (نف مرکب ) خیرخواه . مشفق . که برای دیگران خیر و خوشی و نیکی خواهد. مقابل بدخواه : مر حاجب شاه را و شاه را نیکوخواه زاین صاحب عز آمده زآن صاحب جاه . منوچهری .چو نیکوخواه باشی بر تن خوددگر کس را چرا خواهی تو در بد. ناصرخسرو.هست...
-
خشیة
لغتنامه دهخدا
خشیة. [ خ َش ْ ی َ ] (ع مص ) مصدر دیگری برای «خشاة»، «خشی » و«خشیان ». (منتهی الارب ). ترسیدن . (ترجمان علامه جرجانی ). رجوع به «خشاة و خشی » شود : و اِن َّ منها لما یهبط من خشیة اﷲ و ما اﷲ بغافل عَمّا تعملون . (قرآن 74/2). و هم من خشیة ربهم مشفقون ....
-
باغ نگارستان
لغتنامه دهخدا
باغ نگارستان . [ غ ِ ن ِرِ ] (اِخ ) باغی بوده است در تهران از مستحدثات فتحعلیشاه قاجار. قتل میرزا ابوالقاسم قائم مقام بدستورمحمدشاه قاجار در این باغ صورت گرفته است . قسمتی ازاین باغ که در شمال تهران و محدود است از مغرب به خیابان صفی علیشاه و از مشرق ...
-
خشنودی
لغتنامه دهخدا
خشنودی . [ خ ُ ] (حامص ) خرسندی . خوشحالی . رضا. رضامند. قبول خاطر جمعی . (ناظم الاطباء). رضوان . رضا. (از ربنجنی ). رضایت . مرضات . (یادداشت بخط مؤلف ) : هر آن کس که خشنودی شاه جست زمین را بخون دلیران بشست بیابد ز من خلعت شهریاربود در جهان نام اویا...
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) رودباری . احمدبن محمدبن القاسم یا محمدبن احمد.شیخ فریدالدین عطار گوید: او از کاملان اهل طریقت بود و از اهل فتوت و ظریفترین پیران و عالم ترین ایشان بعلم حقیقت ... و اهل بغداد جمله حضرت او را خاضع بودند و جنید قائل فضل او بود...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) انطاکی .ابوعبداﷲ احمدبن عاصم . یکی از اعیان متصوفه . هجویری گوید: او عمری دراز یافته و صحبت اتباع تابعین درک کرده و از اقران بشر و سری ّ بوده و مرید حارث محاسبی است و فضیل را دیده است . عطار در تذکرةالاولیاء (چ لیدن ج 2 ص 1) آ...
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) شقیق بن ابراهیم بلخی . یکی از مشایخ کبار متصوفه . گویند او درک خدمت امام موسی الکاظم علیه السلام کرده بود و حاتم اصم از مریدان او است و در ماوراءالنهر به سال 174 و بروایتی در 153 هَ . ق . در جهاد با ترک و بقولی به جرم تشیع ...
-
تیه
لغتنامه دهخدا
تیه . [ ت َی ْه ْ / تیه ْ ] (اِخ ) بیابانی که موسی (ع ) با دوازده سبط بنی اسرائیل که هر سبط پنجاه هزار نفر بودند، در آن بیابان مدت چهل سال سرگردان بود. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). بادیةالتیه . در شبه جزیره ٔ سینا. یا جبل التیه . بیابانی که قوم موسی در...