کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوشمزگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خوشمزگی
لغتنامه دهخدا
خوشمزگی . [ خوَش ْ / خُش ْ م َ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) لذیذی . خوش طعمی . خوش مذاقی . || لودگی . ظرافت . خوش طبعی . طیبت . مزاح .
-
واژههای مشابه
-
خوشمزگی کردن
لغتنامه دهخدا
خوشمزگی کردن . [ خوَش ْ / خُش ْ م َ زَ / زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مزاح کردن . اِحماص . شوخی کردن . لودگی کردن . ظرافت طبع بخرج دادن . مسخرگی کردن .
-
جستوجو در متن
-
خوای
لغتنامه دهخدا
خوای . [ خوا / خا ] (اِ) ذوق . چاشنی . مزه . || خوش . (ناظم الاطباء). || خوشمزگی . لذت .
-
هفت افزار
لغتنامه دهخدا
هفت افزار. [ هََ اَ ] (اِ مرکب ) انواع دیگ افزار. آنچه برای خوشمزگی و گوارایی غذا بدان آمیزند : چونکه پختم به دور هفت هزاردیگ پختی چنین به هفت افزار.نظامی .
-
روپاش کردن
لغتنامه دهخدا
روپاش کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پاشیدن بعضی چیزها بر روی طعام برای زینت یا خوشمزگی . پاشیدن از بعضی داروها بر روی دوایی مایع. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به روپاش شود.
-
خودستان
لغتنامه دهخدا
خودستان . [ خوَ / خ ُ دِ ] (اِ) شاخ تازه ای باشد که از درخت تاک انگور سر زند و آنرا بسبب خوشمزگی می خورند. (برهان قاطع).
-
روپاش
لغتنامه دهخدا
روپاش . (اِ مرکب ) آنچه بر روی طعام یاحلوایی از خوردنیها پاشند برای زینت یا خوشمزگی ، چنانکه پسته ٔ خردکرده بر روی شله زرد و قیمه بر روی آش رشته . (یادداشت مؤلف ). || آنچه بر روی مسهل و منضج از دواهای خشک پاشند. (یادداشت مؤلف ).
-
خوردستان
لغتنامه دهخدا
خوردستان . [ خوَرْ / خُرْ دُ ] (اِ) هر شاخه ٔ جوانی که از درخت روید. (ناظم الاطباء). || شاخ تازه ای را گویند که از تاک انگور سر زند و آن را بسبب خوشمزگی خورند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). شوش (در تداول مردم قزوین ). || نهال گل . نهال ریاحین . (برهان...
-
ندیمی
لغتنامه دهخدا
ندیمی . [ ن َ ] (حامص ) مصاحبت . مجالست . همنشینی . (ناظم الاطباء). عمل ندیم . رجوع به ندیم شود : و قومی را از اهل علم و حکمت تربیت کنی کی هر روز به نوبت آیند و ندیمی من کنند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 100). || هم پیالگی . (ناظم الاطباء). || خوشمزگی . س...
-
احماض
لغتنامه دهخدا
احماض . [ اِ ] (ع مص ) ترش مَزه گردانیدن . ترشانیدن . || احماض ارض ؛ حمض ناک گردیدن زمین . || احماض اِبل ؛ گیاه شور خوردن شتران . || گیاه شور چرانیدن شتر. || شور و ترش شدن . || بازگردانیدن کسی را از کاری . (منتهی الارب ). || مزاح کردن . خوشمزگی کردن ...
-
تحمیض
لغتنامه دهخدا
تحمیض . [ ت َ ] (ع مص ) اندک کردن از چیز است . (شرح قاموس ). اندک کردن چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): حمض لنا فی القری ؛ ای اقل منه . (اقرب الموارد) (قطر المحیط) (المنجد). || تفخیذ در جماع . (منتهی الارب ). هم زانو شدن در جماع . (آن...
-
شمیط
لغتنامه دهخدا
شمیط. [ ش َ ] (ع ص ، اِ) درآمیخته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ). مخلوط. (از اقرب الموارد). || صبح ، بدان جهت که سپیدی آن به سیاهی مخلوط است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). صبح . (ناظم الاطباء) (دهار). || روشنایی به سیاهی آم...
-
مزاح
لغتنامه دهخدا
مزاح . [ م ِ /م َ /م ُ ] (ع مص ) با هم خوش طبعی کردن . (غیاث ) (آنندراج ). خوشمزگی . فکاهت . لودگی . چکگی . مفاکهة. مفاکهت . طیبت . مطایبه . مَزح . ممازحت . ممازحة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مزاح کردن . (تاج المصادر). لاغ . (صراح ). (منتهی الارب )...