کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوشبوی گردانیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خوشبوی گردانیدن
لغتنامه دهخدا
خوشبوی گردانیدن . [ خوَش ْ / خُش ْ گ َ دَ ] (مص مرکب ) تعریف . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). اطابة. (تاج المصادر بیهقی ). خوشبوی کردن . خوشبوی ساختن . خوشبو گردانیدن . خوشبو کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
خوشبوی شدن
لغتنامه دهخدا
خوشبوی شدن . [ خوَش ْ / خُش ْ، ش ُ دَ ] (مص مرکب ) عَطَر. عَبَق . عَباقة. عَباقیة. اَرَج . اَریج . (منتهی الارب ). تطیاب . طیبه . طیب . (تاج المصادر بیهقی ). معطر شدن . با عطر شدن . عطرناک شدن . (یادداشت مؤلف ).
-
خوشبوی فروش
لغتنامه دهخدا
خوشبوی فروش . [ خوَش ْ /خُش ْ ف ُ ] (نف مرکب ) عطار. فروشنده ٔ عطر. فروشنده ٔ بوی خوش . (یادداشت بخط مؤلف ). خوشبوفروش . بوفروش .
-
خوشبوی ناک
لغتنامه دهخدا
خوشبوی ناک . [ خوَش ْ /خُش ْ ] (ص مرکب ) معطر. (منتهی الارب ). با بوی خوش : افعام ؛ خوشبوی ناک کردن ِ مشک خانه را. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
خوشبو کردن
لغتنامه دهخدا
خوشبو کردن . [ خوَش ْ / خُش ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) معطر ساختن . تعطّر. ترویح .خوشبو گردانیدن . خوشبوی کردن . (یادداشت بخط مؤلف ) : روزی بت را بیرون آوردند به درّ و گوهر مرصعکرده و بمشک و عنبر خوشبو کرده . (قصص الانبیاء).از این جنبش آن بود مقصود من که...
-
ترویح
لغتنامه دهخدا
ترویح . [ ت َرْ ] (ع مص ) راحت دادن . (زوزنی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). راحت دادن و منه : ترویحة شهر رمضان سمیت بها لاستراحة بعد کل اربع رکعات . (منتهی الارب ). || بجماعت نماز تراویح را خواندن . (از اقرب...
-
تطییب
لغتنامه دهخدا
تطییب .[ ت َطْ ] (ع مص ) خوش کردن . (زوزنی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خوش گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پاک و پاکیزه ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). پاک کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || پاک یافتن . (منتهی...
-
اطابة
لغتنامه دهخدا
اطابة. [ اِ ب َ ] (ع مص ) خوش کردن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خوش کردن . (تاج المصادر بیهقی ). چیزی را خوش کردن . (از اقرب الموارد). || خوشبوی گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). خوشبوی ساختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاط...
-
تخلق
لغتنامه دهخدا
تخلق . [ ت َ خ َل ْ ل ُ ] (ع مص ) دروغ فرابافتن . (تاج المصادر بیهقی ). دروغ گفتن . (زوزنی ). بربافتن دروغ را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || خَلوق بر خویشتن کردن . (از تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (ناظ...
-
تجمیر
لغتنامه دهخدا
تجمیر. [ ت َ ](ع مص ) فراهم آوردن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط). || گره زدن زن گیسوان را پس قفا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). موی بر قفا و گره برزدن .(تاج المصادر بیهقی ). موی سر را جمع کرد...
-
تظفیر
لغتنامه دهخدا
تظفیر. [ ت َ ] (ع مص ) خوشبوی کردن جامه را به ظفار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پیروزی دادن و پیروزمند ساختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پیروز گردانیدن خداوند کسی را بر دشمن وی . (از اقرب الموارد). |...
-
زود
لغتنامه دهخدا
زود. (ق ) شتاب و جَلد و با لفظ کردن و بودن مستعمل است ... (آنندراج ). جلد و سریع و شتاب و به سرعت و شتاب و به تندی . و فی الفور و معجلاً. (ناظم الاطباء). تند. سریع. به شتاب : «زود به مقصد می رسد». (فرهنگ فارسی معین ). به سرعت . به شتاب . سریع. تند. ف...
-
مشک
لغتنامه دهخدا
مشک . [ م ُ / م ِ ] (اِ) ... ناف آهوی خطائی است و عربان مسک خوانند. (برهان ). فارسی به کسر میم و اهل ماوراءالنهر بضم میم خوانند و عرب مِسک بجای شین ، سین دانند و مشک بر چهار قسم خواهد بود اول را ترکی نامند از حیوانی شبیه به آهوی چینی بطریق حیض یا بوا...