کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوشبختی خوشبختی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خوش طالعی
لغتنامه دهخدا
خوش طالعی . [ خوَش ْ / خُش ْ ل ِ ] (حامص مرکب ) خوش اقبالی . خوشبختی .
-
بی ظرفیت
لغتنامه دهخدا
بی ظرفیت . [ ظَ فی ی َ ] (ص مرکب ) بدون گنجایش . بی استعداد. بی قوت . || آنکه تحمل شداید یا خوشبختی را ندارد. رجوع به ظرفیت شود.
-
بیداربختی
لغتنامه دهخدا
بیداربختی . [ بی ب َ ](حامص مرکب ) خوشبختی . خوش طالعی . مقبلی : کرد بیداربختیم یاری دادم از خواب سخت بیداری .نظامی .
-
خوش بختانه
لغتنامه دهخدا
خوش بختانه . [ خوَش ْ / خُش ْ ب َ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) از روی خوشبختی . از حسن اتفاق . (یادداشت مؤلف ).
-
سفیدبختی
لغتنامه دهخدا
سفیدبختی . [ س َ / س ِ ب َ ] (حامص مرکب ) سپیدبختی . خوشبختی . خوش اقبالی . نیکبختی ؛ مقابل سیاه بختی ، بدبختی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
دیب
لغتنامه دهخدا
دیب . (ترکی ، اِ) بیخ و بن هر چیز را گویند. (برهان ). و نیز در ترکی معنی شایستگی و خوشبختی و ته و پا و پایه دارد. (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
بدبیاری
لغتنامه دهخدا
بدبیاری . [ ب َ بیا ] (حامص مرکب ) در تداول عامه ، بداقبالی پیاپی . با حوادث بد و شوم روبرو شدن . بدبختی . مقابل خوش بیاری و خوشبختی . (یادداشت مؤلف ).
-
دولت اندیش
لغتنامه دهخدا
دولت اندیش . [ دَ / دُو ل َ اَ ] (نف مرکب ) که فکر نعمت و خوشبختی کند. که به سعادت و نعمت اندیشد. (یادداشت مؤلف ) : فرستادت اقبال من پیش من زهی طالع دولت اندیش من .نظامی .
-
دولتیاری
لغتنامه دهخدا
دولتیاری . [ دَ / دُو ل َت ْ ] (حامص مرکب ) صفت دولتیار. سعادت و خوشبختی . بختیاری و سعادتمندی .نیکبختی و بهروزی . (از یادداشت مؤلف ) : که دولتیاری آن نبود که از گل بوستان سازی که دولتیاری آن باشد که در دل بوستان بینی .سنایی .و رجوع به دولتیار شود.
-
صبح سعادت
لغتنامه دهخدا
صبح سعادت . [ ص ُ ح ِ س َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آغاز خوشبختی : نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی گذر بکوی فلان کن در آن زمان که تو دانی . حافظ.نسیم صبح سعادت محمد است و علی شفیع روز قیامت محمد است و علی . ؟|| قسمی خربزه است .
-
دولتمندی
لغتنامه دهخدا
دولتمندی . [ دَ / دُو ل َ م َ ] (حامص مرکب ) صفت دولتمند. بختوری . خوشبختی . سعادتمندی . (یادداشت مؤلف ). بختیاری . (ناظم الاطباء) : ز دولتمندی درویش باشدکه بی سرمایه سود اندیش باشد. نظامی .|| توانگری و مالداری . (ناظم الاطباء). ثروتمندی . تمول . تم...
-
سعادت بخش
لغتنامه دهخدا
سعادت بخش . [ س َ دَ ب َ ] (نف مرکب ) بخشنده ٔ سعادت . که خوشبختی دهد. سعادت دهنده : گرچه هر کوکب سعادت بخش بر گذر دیده ام ز طالع خویش . خاقانی .آن سعادت بخش حضرت بخش نارد کرد از آنک دیو را فردوس مأوی برنتابد بیش از این .خاقانی .
-
مقبلی
لغتنامه دهخدا
مقبلی . [ م ُ ب ِ ] (حامص ) نیکبختی . خوشبختی . خوش اقبالی . سعادتمندی : آن را که طوق مقبلی اندر ازل خدای روزی نکرد چون نکشد غل مدبری . سعدی .گو شرف قبول تو یافته ام ز مقبلی ورچه که دور بوده ام از در تو ز مدبری . ابن یمین .و رجوع به مقبل شود.
-
دولت گیا
لغتنامه دهخدا
دولت گیا. [ دَ / دُو ل َ ] (اِ مرکب ) گیاه دولت . (شرفنامه ٔ منیری ). گیاهی که به زعم قدما اگر کسی آن را به دست بیاورد به دولت و ثروت و خوشبختی رسد. (از شعوری ج 1 ورق 406) : چون در ریاض خدمت تو نزهتی کنم اول قدم ز راه به دولت گیا رسم .سپاهانی (از شرف...
-
ریک
لغتنامه دهخدا
ریک . (صوت ) ریگ . کلمه ٔ تحسین به معنی ویحک ؛ یعنی ای نیکبخت . (ازشرفنامه ٔ منیری ) (از برهان ) (ناظم الاطباء). ای خوشا. ندای خوشبختی . (از فرهنگ لغات ولف ). به معنی ندای خوشبختی یعنی ای خوشبخت ، نوشته اند. مأخذ کلمه معلوم نیست . نلدکه مستشرق آلمان...