کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خورشیددیدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خورشیددیدار
لغتنامه دهخدا
خورشیددیدار. [ خوَرْ / خُرْ ] (ص مرکب )خوبرو. جمیل : کنیزکی را دید باجمال ، زیبا، دلال ، عنبرموی ، خورشیددیدار، کبک رفتار. (سندبادنامه ص 138).
-
جستوجو در متن
-
کبک رفتار
لغتنامه دهخدا
کبک رفتار. [ ک َ رَ ] (ص مرکب ) آنکه سلوک و رفتار وی مانند کبک زیبا و جمیل باشد. (ناظم الاطباء).خوش خرام : کنیزکی را دید با جمال زیبادلال عنبرموی خورشیددیدار کبک رفتار. (سندبادنامه ص 138).
-
کش خرام
لغتنامه دهخدا
کش خرام . [ ک َ خ ِ / خ َ / خ ُ ] (ص مرکب ) خوشخرام . آنکه با طنازی و عشوه گری خوش خرامد : رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام شخ نورد و راهجوی و سیل بر و کوهکن . منوچهری .دیدم همه طپان و بی آرام و شوخ چشم او بازآرمیده و پر شرم و کشخرام . سوزنی .در...
-
سمن بو
لغتنامه دهخدا
سمن بو. [ س َ م َ ] (ص مرکب ) سمن بوی . معطر و خوشبو مانند یاسمن . (ناظم الاطباء) : سمن بوی و زیبارخ و ماهروی چو خورشیددیدار و چون مشک بوی . فردوسی .سمن بوی خوبان با ناز و شرم همه پیش کسری برفتند نرم . فردوسی .شکرشکن است یا سمن گوی من است عنبرذقن است...