کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خوردنگه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
خوردنگه
لغتنامه دهخدا
خوردنگه . [ خوَرْ / خُرْ دَ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) خوردنگاه . محل غذا. جای خوراک . مأکل . (یادداشت مؤلف ) : یکی عید گرانمایه جمال ماه ذی الحجةیکی نوروز فرخنده کمال ماه فروردین از این آراسته شد کعبه چون خوردنگه خسرووزآن افروخته شد دشت چون خوردنگه شیرین...
-
جستوجو در متن
-
خوردنگاه
لغتنامه دهخدا
خوردنگاه . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (اِ مرکب ) جای خوردن . مأکل . خوردنگه . (یادداشت مؤلف ).
-
خورنگاه
لغتنامه دهخدا
خورنگاه . [ خوَ / خ ُ رَ ] (اِخ ) خورنق است که عمارت بهرام گور باشد.(برهان قاطع). یکی از دو قصری که نعمان جهة بهرام ساخته بود. (ناظم الاطباء). خورنگه . || (اِ مرکب ) پیشگاه خانه . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). ایوان که جای افتادن آفتاب باشد چه شهریارا...