کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
خودی و بیگانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خودی خود
لغتنامه دهخدا
خودی خود. [ خوَ / خ ُی ِ خوَدْ / خُدْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بنفسه .
-
خودی سوز
لغتنامه دهخدا
خودی سوز.[ خوَ / خ ُ ] (اِخ ) نام آتشکده ای بوده به آذربایجان . خودیسوز. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) : در آن خطه بود آتش سنگ بست که خواندی خودی سوزش آتش پرست .نظامی .
-
جستوجو در متن
-
بیگانه
لغتنامه دهخدا
بیگانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) غیر. ناآشنا. (غیاث ). مقابل یگانه . (آنندراج ). مقابل آشنا. (از ناظم الاطباء). مقابل خودی . (یادداشت مؤلف ). اجنبی . غریبه . خارجی . غریب و اجنبی و کسی که از مردم آنجا نباشد. (از ناظم الاطباء). اجنبی . غیر. بیرونی . ...
-
بیگانگی
لغتنامه دهخدا
بیگانگی .[ ن َ / ن ِ ] (حامص ) صفت بیگانه . چگونگی بیگانه . (یادداشت مؤلف ). غیریت . مقابل خودی . عدم آشنایی . (از ناظم الاطباء). مقابل یگانگی . (یادداشت مؤلف ). ناآشنایی . ناشناسی . || غربت . بیگانه بودن . اجنبی بودن . (از ناظم الاطباء) (از یادداش...
-
سر و همسر
لغتنامه دهخدا
سر و همسر. [ س َ رُ هََ س َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) مردمان . خودی و بیگانه . دوست و دشمن .
-
غیره
لغتنامه دهخدا
غیره . [ غ َ رِ ] (از ع ، اِ) اجنبی و بیگانه . ضد خودی و آشنا. دیگری . کس دیگر. (از ناظم الاطباء).
-
غریبة
لغتنامه دهخدا
غریبة. [ غ َ ب َ ] (ع ص ) تأنیث غریب . (منتهی الارب ). زن دور از وطن . ج ، غریبات ، غرائب . (از اقرب الموارد). نقیلة. (منتهی الارب ). رجوع به غریب شود. || هرچیز نادر و بیگانه . هر چیز لطیف و ظریف و خوشنواز. هرچیز نو و بدیع. (ناظم الاطباء). || در تدا...
-
ارسطیس
لغتنامه دهخدا
ارسطیس . [ اَ س ِ ] (اِخ ) ظاهراً مصحف ارشیطس و ارخوطس فیلسوف طارنطینی است . شهرزوری در نزهةالارواح آرد: ارسطیس ، علاوه بر آنکه از رجال معروف در حکمت و از مردان مشهور در علم هندسه و فلسفه است ، صاحب اموال کثیره و ضیاع و عقار بسیار بوده است . بخوشی حا...
-
حامد حسین
لغتنامه دهخدا
حامد حسین . [ م ِ ح ُ س َ ] (اِخ ) (میرسید...) موسوی هندی نیشابوری ، صاحب عبقات الانوار، فرزند سیدمحمدقلی . مؤلف ریحانة الادب او را بعنوان صاحب عبقات در حرف «ص » آورده گوید: حجة الاسلام والمسلمین لسان الفقهاء والمجتهدین ترجمان الحکماء والمتکلمین علا...
-
ابوطاهر
لغتنامه دهخدا
ابوطاهر. [ اَ هَِ ] (اِخ ) خاتونی .موفق الدوله ، کمال . یکی از ادباء و شعرای ایران بمائه ٔ پنجم ظاهراً از مردم ساوه و ویرا بمناسبت پیوستن بخدمت گوهر خاتون زوجه ٔ محمّدبن ملکشاه ، خاتونی خوانند. او راست : کتاب مناقب الشعراء به فارسی و تاریخ سلاجقه هم ...
-
پیربداق
لغتنامه دهخدا
پیربداق . [ ب ُ ] (اِخ ) پیربداغ . پسرمیرزا جهانشاه بن یوسف ترکمان از سلسله ٔ قراقوینلو. وی از جانب پدر مدتی حکومت فارس داشته و در آن اوان احمدبن حسین بن علی الکاتب تاریخ جدید شهر یزد را بنام وی ساخته و پرداخته است . دولتشاه در شرح زندگی وی در تذکره ...
-
محرم
لغتنامه دهخدا
محرم . [ م َ رَ ] (ع ص ، اِ) ناشایست . حرام . (منتهی الارب ). حرام کرده ٔ خدا. (ناظم الاطباء). ج ، محارم . || حرمت . || رحم محرم یا ذومحرم ؛آنکه نکاح با او روا نباشد. (منتهی الارب ). زنی که نکاح کردن آن بر مرد برای همیشه حرام باشد به سبب خویشاوندی یا...
-
تابعیت
لغتنامه دهخدا
تابعیت . [ ب ِ عی ی َ ] (مص جعلی ، اِمص ) پیروی و اطاعت کردن . (فرهنگ نظام ). تابع بودن . پیرو بودن . || از رعایای یک ملک ودولت بودن . از تبعه ٔ مملکتی محسوب شدن . مثال : تابعیت ایران برای من باعث سرافرازی است . (فرهنگ نظام ).تابعیت : عبارت است از را...
-
مقصود
لغتنامه دهخدا
مقصود. [ م َ ] (ع ص ، اِ) آهنگ نموده شده . (آنندراج ). طلب شده و آهنگ شده و قصدشده . (ناظم الاطباء). || مراد و نیت و خواهش وکام و آرزو و غرض و آهنگ و اراده و قصد و مطلوب . (ناظم الاطباء). مراد. مرام . مطلوب . منظور. کام . هدف . خواست . خواسته . (یادد...